کلمه جو
صفحه اصلی

saves

انگلیسی به فارسی

موجب صرفه جویی در، پس انداز کردن، نگاه داشتن، اندوختن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن


جملات نمونه

1. armin saves one-fourth of his salary
آرمین یک چهارم حقوق خود را پس انداز می کند.

2. he made two saves
او دوبار از گل خوردن جلوگیری کرد.

3. a stitch in time saves nine
کار بموقع،از خسارت بعدی جلوگیری می کند

پیشنهاد کاربران

نجات دادن

ذخیره کردن. نگه داشتن

نجات دادن - محافظت کردن


کلمات دیگر: