مودبانه ,ازروی نزاکت
courteously
مودبانه ,ازروی نزاکت
انگلیسی به فارسی
با احترام
انگلیسی به انگلیسی
• politely, respectfully, graciously
جملات نمونه
1. He's always behaved courteously toward my family.
[ترجمه ترگمان]او همیشه مودبانه با خانواده من رفتار می کرد
[ترجمه گوگل]او همیشه با احترام به خانواده من رفتار کرده است
[ترجمه گوگل]او همیشه با احترام به خانواده من رفتار کرده است
2. a man courteously attentive to women.
[ترجمه ترگمان]مردی که مودبانه به زن ها توجه می کند
[ترجمه گوگل]یک مرد مفتخر به زنان است
[ترجمه گوگل]یک مرد مفتخر به زنان است
3. Then he nodded courteously to me and walked off to perform his unpleasant duty.
[ترجمه ترگمان]سپس مودبانه سرش را به طرف من تکان داد و به راه افتاد تا وظیفه ناخوشایند او را انجام دهد
[ترجمه گوگل]سپس او با مشتاقانه به من خندید و به انجام وظیفه ناخوشایند خود رفت
[ترجمه گوگل]سپس او با مشتاقانه به من خندید و به انجام وظیفه ناخوشایند خود رفت
4. Corbett courteously thanked his hosts and, gently brushing aside their invitations, insisted on leaving at once.
[ترجمه ترگمان]Corbett مودبانه از میزبانان خویش تشکر کرد، و با ملایمت دعوت آن ها را کنار گذاشت و اصرار ورزید که فورا آنجا را ترک کنند
[ترجمه گوگل]کوربت به طور مودبانه از میزبانش تشکر کرد و، به آرامی مسواک زدن دعوت نامه های خود را، اصرار داشت که یک بار در آنجا بماند
[ترجمه گوگل]کوربت به طور مودبانه از میزبانش تشکر کرد و، به آرامی مسواک زدن دعوت نامه های خود را، اصرار داشت که یک بار در آنجا بماند
5. They speak courteously, but in a strangely mechanical way, with a flat intonation.
[ترجمه ترگمان]آن ها مودبانه حرف می زنند، اما با لحنی که به طور عجیبی مکانیکی است، با لحنی که به طرز عجیبی مکانیکی است
[ترجمه گوگل]آنها سخاوتمندانه صحبت می کنند، اما به شیوه ای عجیب مکانیکی، با یک صدای تلطیف
[ترجمه گوگل]آنها سخاوتمندانه صحبت می کنند، اما به شیوه ای عجیب مکانیکی، با یک صدای تلطیف
6. The top men had listened courteously to their visitor's observations and requests without reaction.
[ترجمه ترگمان]مردان ارشد مودبانه به مشاهدات و درخواست های بازدید کنندگان گوش می دادند و هیچ واکنشی نشان نمی دادند
[ترجمه گوگل]مردان برتر با توجه به مشاهدات و درخواست های بازدید کننده خود، بدون واکنش، گوش فرا دادند
[ترجمه گوگل]مردان برتر با توجه به مشاهدات و درخواست های بازدید کننده خود، بدون واکنش، گوش فرا دادند
7. The police courteously directed patrons around the crowd-control barricades.
[ترجمه ترگمان]پلیس مودبانه به مشتری ها در اطراف سنگرهای کنترل جمعیت دستور داد
[ترجمه گوگل]پلیس با احتیاط طرفداران اطراف مانع از کنترل جمعیت را هدایت می کرد
[ترجمه گوگل]پلیس با احتیاط طرفداران اطراف مانع از کنترل جمعیت را هدایت می کرد
8. The dowager looked on and smiled and thought courteously about the people.
[ترجمه ترگمان]بیوه ثروتمند به اطراف نگریست و با احترام به مردم فکر کرد
[ترجمه گوگل]دوست خوب نگاه کرد و لبخند زد و با احتیاط از مردم پرسید
[ترجمه گوگل]دوست خوب نگاه کرد و لبخند زد و با احتیاط از مردم پرسید
9. It was lost on Duncan, who smiled courteously at the police inspector.
[ترجمه ترگمان]روی دانکن از دست رفته بود که مودبانه به بازرس پلیس لبخند زد
[ترجمه گوگل]این در دانکن، که با احتیاط در بازرس پلیس لبخند زد، از بین رفت
[ترجمه گوگل]این در دانکن، که با احتیاط در بازرس پلیس لبخند زد، از بین رفت
10. He answered my general questions courteously.
[ترجمه ترگمان]او مودبانه جواب داد
[ترجمه گوگل]او سوالات کلی من را با احترام پاسخ داد
[ترجمه گوگل]او سوالات کلی من را با احترام پاسخ داد
11. He picked them up and courteously enquired of the young woman sitting closest with her boyfriend if they were hers.
[ترجمه ترگمان]آن ها را بلند کرد و مودبانه از طرف زن جوان که نزدیک ترین دوست پسرش بود انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]او آنها را برداشت و مشتاقانه پرسید زن جوان که نزدیکترین دوست پسرش بود، اگر آنها هم بودند
[ترجمه گوگل]او آنها را برداشت و مشتاقانه پرسید زن جوان که نزدیکترین دوست پسرش بود، اگر آنها هم بودند
12. Mr. Adams said courteously, " That depends on Kay, I think.
[ترجمه ترگمان]آقای آدامز با کمال ادب گفت: \" من فکر می کنم این به کی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]آقای آدامز مشتاقانه گفت: 'من فکر می کنم این به کی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]آقای آدامز مشتاقانه گفت: 'من فکر می کنم این به کی بستگی دارد
13. Courteously I came up to a man.
[ترجمه ترگمان] و من به یه مرد رسیدم
[ترجمه گوگل]با احترام من به یک مرد آمدم
[ترجمه گوگل]با احترام من به یک مرد آمدم
14. Presently he rose courteously and released her.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که با ادب برخاست و او را رها کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او با احترام افزایش یافت و او را آزاد کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او با احترام افزایش یافت و او را آزاد کرد
کلمات دیگر: