(حقوق - استدلال یا مشاجره و غیره) ادعای متقابل، اتهام متقابل، پادچفته، پاتک، حمله ی متقابل، پاد تاخت، تهمت متقابله
countercharge
(حقوق - استدلال یا مشاجره و غیره) ادعای متقابل، اتهام متقابل، پادچفته، پاتک، حمله ی متقابل، پاد تاخت، تهمت متقابله
انگلیسی به فارسی
(حقوق - استدلال یا مشاجره و غیره) ادعای متقابل، اتهام متقابل، پادچفته
پاتک، حملهی متقابل، پاد تاخت
متقابلاً ادعا کردن (یا متهم کردن)، پاتک زدن، پادتاخت کردن
مقررات
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a charge or accusation made in retaliation against an accuser.
- The campaign was an endless series of charges and countercharges.
[ترجمه ترگمان] این کمپین مجموعه ای پایان ناپذیر از charges و countercharges بود
[ترجمه گوگل] این کمپین مجموعه ای بی نظیر از اتهامات و مقررات است
[ترجمه گوگل] این کمپین مجموعه ای بی نظیر از اتهامات و مقررات است
• (2) تعریف: a military ground attack in response to that of an enemy.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: countercharges, countercharging, countercharged
حالات: countercharges, countercharging, countercharged
• (1) تعریف: to make a countercharge against (an accuser), or, in retaliation, to allege the commission of (some misdeed).
• (2) تعریف: to attack in retaliation to a military charge.
• charge made by an accused person against his accuser; retaliatory charge or attack
make an accusation against one's accuser; make a retaliatory charge or attack
make an accusation against one's accuser; make a retaliatory charge or attack
جملات نمونه
1. A countercharge of libel was made by the opposing counsel.
[ترجمه ترگمان]وکلای مدافع از این اتهام مخالف بودند
[ترجمه گوگل]مخالف قانون اساسی توسط مشاور مخالف ساخته شد
[ترجمه گوگل]مخالف قانون اساسی توسط مشاور مخالف ساخته شد
2. Mr White countercharged Mr Smith with slander.
[ترجمه ترگمان]آقای وایت، آقای اسمیت را متهم به افترا زدن کرد
[ترجمه گوگل]آقای White مخالفت آقای اسمیت با دروغ گفتن
[ترجمه گوگل]آقای White مخالفت آقای اسمیت با دروغ گفتن
3. They started to countercharge on all fronts today.
[ترجمه ترگمان]آن ها امروز شروع به countercharge در همه جبهه ها کردند
[ترجمه گوگل]آنها امروز در تمام جبهه ها با هم مقابله کردند
[ترجمه گوگل]آنها امروز در تمام جبهه ها با هم مقابله کردند
4. Often, when complaints were made, the police brought counter-charges and more often than not won.
[ترجمه ترگمان]اغلب، زمانی که شکایت ها صورت گرفتند، پلیس بارها و بارها با آن ها مقابله کرد و بیشتر از آن برنده نشد
[ترجمه گوگل]اغلب هنگامی که شکایات انجام شد، پلیس اتهامات متضاد را به دست آورد و اغلب از آنکه برنده نشد
[ترجمه گوگل]اغلب هنگامی که شکایات انجام شد، پلیس اتهامات متضاد را به دست آورد و اغلب از آنکه برنده نشد
5. Charges, countercharges, and lawsuits enlivened the battle.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، Charges، countercharges و شکایت های حقوقی، در میدان جنگ قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]اتهامات، مخالفت و پرونده ها موجب نبرد شد
[ترجمه گوگل]اتهامات، مخالفت و پرونده ها موجب نبرد شد
6. Countercharge system, a very useful system in practice, can be traced back to offset plea in Roman law about 300 years ago.
[ترجمه ترگمان]سیستم Countercharge که یک سیستم بسیار مفید در عمل است، می تواند به درخواست جبران سازی در قانون رومی در حدود ۳۰۰ سال پیش برگردد
[ترجمه گوگل]سیستم ضد شمار، یک سیستم بسیار مفید در عمل، می تواند به تقاضای تقاضا در قانون رومی حدود 300 سال پیش رسیده است
[ترجمه گوگل]سیستم ضد شمار، یک سیستم بسیار مفید در عمل، می تواند به تقاضای تقاضا در قانون رومی حدود 300 سال پیش رسیده است
7. The countercharge, an important system in the civil action, is a basic litigious right the defendant has.
[ترجمه ترگمان]The، یک سیستم مهم در عمل مدنی، یک حق اساسی اصلی است که متهم دارد
[ترجمه گوگل]متضاد، یک سیستم مهم در دعوی مدنی، حق متداول قانونی است که متهم دارد
[ترجمه گوگل]متضاد، یک سیستم مهم در دعوی مدنی، حق متداول قانونی است که متهم دارد
8. Countercharge system is attached more importance to after its propound procedural meaning in theory is fully realized.
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه مفهوم رویه ای its به طور کامل محقق شد، سیستم Countercharge اهمیت بیشتری به خود اختصاص داده است
[ترجمه گوگل]سیستم مقابله با تسمه بیشتر اهمیت می دهد تا بعد از آن که معنای رویه ای در تئوری به طور کامل تحقق یابد
[ترجمه گوگل]سیستم مقابله با تسمه بیشتر اهمیت می دهد تا بعد از آن که معنای رویه ای در تئوری به طور کامل تحقق یابد
9. The countercharge, an important system in the civil action, is a basic litigious right defendant has.
[ترجمه ترگمان]The، یک سیستم مهم در عمل مدنی، یک متهم اصلی litigious است
[ترجمه گوگل]متضاد، یک سیستم مهم در اقدام مدنی، یک متهم اصلی محاکمه حق است
[ترجمه گوگل]متضاد، یک سیستم مهم در اقدام مدنی، یک متهم اصلی محاکمه حق است
10. However potato net did not abandon countercharge the lawsuit that excited net encroachs reputation to counterpoise, message personage says this lawsuit still is in legal order.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تور سیب زمینی در دادخواست خود مبنی بر این که این دادخواست هنوز به حکم قانونی است، از اقامه دعوی حمایت نکرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، شبکه خالص سیب زمینی از دادخواهی که موجب برانگیختن شهرت برای مقابله با آن شده است، متوقف نشده است شخصیت پیام می گوید این پرونده هنوز در قانون قانونی است
[ترجمه گوگل]با این حال، شبکه خالص سیب زمینی از دادخواهی که موجب برانگیختن شهرت برای مقابله با آن شده است، متوقف نشده است شخصیت پیام می گوید این پرونده هنوز در قانون قانونی است
11. Countercharge is by nature a "relatively independent appeal".
[ترجمه ترگمان]Countercharge ذاتا یک \"جاذبه نسبتا مستقل\" است
[ترجمه گوگل]برابری طبقاتی یک درخواست تجدید نظر نسبتا مستقل است
[ترجمه گوگل]برابری طبقاتی یک درخواست تجدید نظر نسبتا مستقل است
12. Countercharge system in our country has many defects in reality.
[ترجمه ترگمان]سیستم Countercharge در کشور ما نقص های زیادی در واقعیت دارد
[ترجمه گوگل]سیستم ضد شمار در کشور ما دارای نقایص زیادی در واقعیت است
[ترجمه گوگل]سیستم ضد شمار در کشور ما دارای نقایص زیادی در واقعیت است
13. Countercharge system has its usefulness in practice and profound procedural meaning in theory as well.
[ترجمه ترگمان]سیستم Countercharge کارایی خود را در عمل و معنای رویه ای عمیق در تئوری نیز دارد
[ترجمه گوگل]سیستم مقابله با نفوذ در عمل و معنی رویه ای عمیق در نظریه نیز مفید است
[ترجمه گوگل]سیستم مقابله با نفوذ در عمل و معنی رویه ای عمیق در نظریه نیز مفید است
14. He denied the charge and made a countercharge.
[ترجمه ترگمان]او این اتهام را رد کرد و یک countercharge ساخت
[ترجمه گوگل]او اتهام را رد کرد و مبلغی را پرداخت کرد
[ترجمه گوگل]او اتهام را رد کرد و مبلغی را پرداخت کرد
کلمات دیگر: