کلمه جو
صفحه اصلی

healthful


معنی : تندرست، سالم، سلامت
معانی دیگر : تندرستی بخش، بهداشتی، مقوی

انگلیسی به فارسی

سالم، تندرست، مقوی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: healthfully (adv.), healthfulness (n.)
(1) تعریف: beneficial to the health.
متضاد: unhealthy
مشابه: salubrious, wholesome

- The doctor advised that she eat a more healthful diet.
[ترجمه ترگمان] پزشک توصیه کرد که یک رژیم غذایی خوب دیگر بخورد
[ترجمه گوگل] دکتر توصیه کرد که او یک رژیم غذایی سالم داشته باشد
- Broccoli and cauliflower are healthful vegetables.
[ترجمه ترگمان] گل کلم و گل کلم، سبزیجات مقوی و مفیدی هستند
[ترجمه گوگل] کلم بروکلی و گل کلم سبزیجات سالم هستند

(2) تعریف: sound; healthy.
متضاد: unhealthy
مشابه: healthy

- She appeared to be a healthful child despite her abandonment.
[ترجمه ترگمان] با وجود این که ترک کرده بود، او بچه خوبی به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] او با وجود رها شدنش به نظر میرسید که یک کودک سالم است

• healthy, wholesome; conducive to good health

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] بهداشتی

مترادف و متضاد

تندرست (صفت)
fit, well, bouncing, healthy, buxom, healthful, lusty

سالم (صفت)
well, valid, whole, sound, healthy, wholesome, healthful, lucid, salubrious, hale, intact, safe and sound, in good condition, sane

سلامت (صفت)
healthy, wholesome, healthful, safe and sound, healthsome

good for one’s wellness


Synonyms: advantageous, aiding, aseptic, beneficial, benign, body-building, bracing, cathartic, clean, compensatory, conducive, corrective, desirable, disease-free, energy-giving, fresh, harmless, healing, health-giving, helpful, hygienic, innocuous, invigorating, mitigative, nourishing, nutritious, nutritive, profitable, pure, restorative, salubrious, salutary, sanatory, sanitary, stimulating, sustaining, tonic, unadulterated, unpolluted, untainted, useful, wholesome


Antonyms: bad, corrupt, diseased, noxious, rotten, sickening, unhealthful, unhealthy


جملات نمونه

1. a healthful rest
استراحت تندرستی بخش

2. most fruits are healthful
اکثر میوه ها برای سلامتی مفید هستند.

3. The healthful man can give counsel to the sick.
[ترجمه ترگمان]مرد سالم می تواند با بیماران مشورت کند
[ترجمه گوگل]انسان سالم می تواند به بیماران مشاوره دهد

4. A healthful diet includes lots of green vegetables.
[ترجمه ترگمان]یک رژیم غذایی سالم شامل بسیاری از سبزیجات سبز است
[ترجمه گوگل]رژیم سالم شامل بسیاری از سبزیجات سبز است

5. Make sure he is occupied in healthful activities and does not spend a great deal of time by himself.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که او در فعالیت های سالم به سر می برد و زمان زیادی را با خودش سپری نمی کند
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که او در فعالیت های سالم اشغال شده است و زمان زیادی را صرف وقت خود نمی کند

6. The American breakfast is getting more healthful, with whole-grain breads and high-fiber cereals.
[ترجمه ترگمان]صبحانه آمریکا در حال به دست آوردن غذای مقوی و سالم به همراه غلات سبوس دار و غلات با فیبر بالا است
[ترجمه گوگل]صبحانه آمریکایی سالم تر است، با نان کامل و دانه های با فیبر بالا

7. Healthful rivalry among the respective clubs within a congregation.
[ترجمه ترگمان]رقابت بین باشگاه های مربوطه در یک اجتماع
[ترجمه گوگل]رقابت سالم در میان باشگاه های مربوطه در یک جماعت

8. Final tally: a tasty, reasonably healthful lunch, served quickly in an attractive setting.
[ترجمه ترگمان]آمار نهایی: یک ناهار خوش مزه و خوش مزه که به سرعت در یک محیط جذاب سرو کار دارد
[ترجمه گوگل]نهایی: یک ناهار خوشمزه و منطقی سالم، به سرعت در محیط جذاب خدمت کرده است

9. Mills is known for his healthful EWapproach to cooking, and this dish exemplifies his style well.
[ترجمه ترگمان]میلز به خاطر غذای سالم او برای پخت وپز مشهور است و این غذا سبک او را خوب نشان می دهد
[ترجمه گوگل]میلز برای سلامتی خود EWapproach شناخته شده است به پخت و پز، و این ظرف نشان می دهد که سبک خود را به خوبی

10. Chicken soup had the lore of being healthful, a strength builder.
[ترجمه ترگمان]سوپ جوجه، حکمت خاصی داشت که سالم بودن، یک سازنده نیرو
[ترجمه گوگل]سوپ مرغ به معنای سالم بودن، سازنده قدرت بود

11. The constitution, nutrition catabolism and safety of the healthful oil, the major component of which is diacylglycerol, were explained in this paper.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی، تغذیه و ایمنی روغن مفید، جز اصلی آن دیاسی گلیسیرین است که در این مقاله توضیح داده شد
[ترجمه گوگل]این قانون اساسی، کاتابولیسم تغذیه و ایمنی روغن های سالم که جزء اصلی آن دی سیل گلیسرول است، در این مقاله توضیح داده شده است

12. And Satan peeled off the healthful skin and sliced starchy center into chips and deep - fried them.
[ترجمه ترگمان]و شیطان پوست سالم را دفع کرده و مرکز starchy را به چیپ تبدیل کرده و آن ها را fried کرده بود
[ترجمه گوگل]و شیطان پوست پوست سالم را پوست کرد و مرکز نشاسته را به صورت چیپس ریخت و آنها را عمیقا سرخ کرد

13. OBJECTIVE:To study the healthful effects of the medicated diet containing Rhizoma Alismatis and Lentinus Edodes (RALE) in blood-lipid regulation and antioxidation.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای مطالعه اثرات مفید رژیم دارویی حاوی Rhizoma Alismatis و Lentinus Edodes (rale)در تنظیم چربی - چربی و antioxidation
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه اثرات سالم رژیم دارویی حاوی Rhizoma Alismatis و Lentinus Edodes (RALE) در تنظیم قند خون و آنتی اکسیداسیون

14. Tea is a kind of good medicament and healthful beverage. But the quality will be affected when being deposited or treated unsuitably .
[ترجمه ترگمان]چای نوعی نوشیدنی خوب و مفید است اما این کیفیت زمانی تحت تاثیر قرار خواهد گرفت که ته نشین شده و یا تحت درمان قرار گیرد
[ترجمه گوگل]چای یک نوع از داروهای خوب و نوشیدنی سالم است اما کیفیت آن تحت تأثیر قرار می گیرد و یا در غیر این صورت تحت تاثیر قرار می گیرد

Most fruits are healthful.

اکثر میوه‌ها برای سلامتی مفید هستند.


a healthful rest

استراحت تندرستی‌بخش


پیشنهاد کاربران

سالم
بهداشتی


کلمات دیگر: