کلمه جو
صفحه اصلی

cavity


معنی : سوراخ، کرم خوردگی دندان، حفره، گودال، کاواک، کاوی
معانی دیگر : کاواکی، پوکی، گودی، چال، مغاک، فضای خالی، کاوگاه، تهینه، (دندان پزشکی) کرم خوردگی

انگلیسی به فارسی

گودال، کاوی


کاواک، گودال، حفره، کرم خوردگی دندان


حفره، کاواک، گودال، سوراخ، کرم خوردگی دندان، کاوی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: cavities
مشتقات: cavitied (adj.)
• : تعریف: a hollow or hollowed-out place.
مترادف: chamber, concavity, excavation, hole, hollow
مشابه: alveolus, bowl, cave, cavern, crater, dent, indentation, lactation, mine, opening, pit, pock, pocket, scoop

- a cavity in the ground
[ترجمه ترگمان] حفره ای در زمین
[ترجمه گوگل] یک حفره در زمین
- dental cavities
[ترجمه ترگمان] cavities دندان پزشکی
[ترجمه گوگل] حفره های دندانی

• hole, empty space; caries, tooth decay (pathology)
a cavity is a small space or hole in something solid.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حفره - فضای خالی - مجوف
[دندانپزشکی] حفره، گودال، حفره یا ناحیه پوسیده در یک دندان، کرم خوردگی!! دندان
[برق و الکترونیک] حفره
[زمین شناسی] گودال، حفره، کاواک، محفظه الف) یک کاواک محلولی در یک غار آهکی. ب) یک کاواک کوچک در گدازه حفره دار.
[ریاضیات] فضای خالی، گودی، حفره ی داخلی، محفظه، حفره
[پلیمر] حفره، محفظه
[آب و خاک] گودال، حفره

مترادف و متضاد

سوراخ (اسم)
outage, aperture, orifice, hole, opening, perforation, puncture, bore, cave, leak, cavity, columbarium, pigeonhole, eyelet, mesh, foramen, peck, tap hole

کرم خوردگی دندان (اسم)
caries, cavity

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

کاواک (اسم)
hollow, cavity

کاوی (اسم)
cavity, concavity

sunken or decayed area


Synonyms: atrium, basin, bursa, caries, chamber, crater, decay, dent, depression, gap, hole, hollow, pit, pocket, sinus, socket, vacuity, void


جملات نمونه

1. body cavity
حفره ی بدن،تن خال

2. cranial cavity
کاواکی کاسه ی سر،حفره ی جمجمه ای

3. glenoid cavity
حفره ی کاسه ای

4. tooth cavity
کرم خوردگی دندان

5. uterine cavity
کاواک زهدانی،حفره ی رحم

6. the nasal cavity
حفره ی بینی

7. water enters the cavity at one end and is expelled at the other
آب از یک طرف گودال وارد و از طرف دیگر بیرون ریخته می شود.

8. dr. jamsheed filled the cavity in my tooth
دکتر جمشید کرم خوردگی دندان مرا پر کرد.

9. Put herbs inside the body cavity of the fish.
[ترجمه ترگمان]گیاهان را در حفره بدن ماهی قرار دهید
[ترجمه گوگل]گیاهان را درون حفره بدن ماهی قرار دهید

10. To sweeten your oral cavity, you can have a piece of chewing gum.
[ترجمه ترگمان]برای شیرین کردن حفره دهانی، می توانید آدامس جویدن آدامس داشته باشید
[ترجمه گوگل]برای خنک کردن حفره دهان، می توانید یک قطعه از آدامس را داشته باشید

11. If you have cavity walls, insulate them.
[ترجمه کیانا رجایی] اگر دیواره حفره ای دارید آن را پر ( منظور از پر کردن همان پر کردن حفره بوسیله ماده دندان پزشکی است ) کنید
[ترجمه ترگمان]اگر دیواره ای حفره دارید، آن ها را نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر دیوارهای حفره ای دارید، آنها را عایق بندی کنید

12. Deep inside the cavity was a small, dark chamois bag with a draw-string neck.
[ترجمه ترگمان]درون حفره یک کیسه چرمی کوچک و کوچک با گردنی کشیده بود
[ترجمه گوگل]درون حفره عمیق، یک کیسه کوچک قهوه ای چرمی با گردن ریسمان بود

13. There was a cavity beneath with a string of pearls in it.
[ترجمه ترگمان]یک حفره پایین تر از یک گردن بند مروارید در آن دیده می شد
[ترجمه گوگل]یک حفره در زیر با یک رشته مروارید در آن وجود دارد

14. Mr O'Sullivan filled an enormous cavity completely painlessly, while a video screen showed a blow-up of the tooth being worked on.
[ترجمه ترگمان]آقای سالیوان یک گودال بزرگ را کاملا بدون درد پر کرد، در حالی که یک صفحه ویدئویی نشان دهنده ضربه ای بود که بر روی آن کار گذاشته شده بود
[ترجمه گوگل]آقای O'Sullivan یک حفره عظیم را کاملا بدون دردسر پر کرد، در حالی که یک صفحه نمایش ویدئویی نشان داد که دندان در حال کار بر روی انفجار است

15. The stomach was then returned to the abdominal cavity and the wound covered with a moistened cotton wool pad.
[ترجمه ترگمان]سپس شکم به حفره شکمی بازگشت و زخم با یک پد مرطوب کننده پنبه پوشانده شد
[ترجمه گوگل]سپس معده به حفره شکمی بازگشت و زخم با پد پنبه مرطوب پوشیده شده بود

16. It was a cavity made by the tumbling together of several large boulders, and roofed by the encroaching undergrowth.
[ترجمه ترگمان]این گودال توسط چندین تخته سنگ بزرگ ساخته شده بود که توسط چندین تخته سنگ بزرگ ساخته شده بود و با سقف برخورد کرده بود
[ترجمه گوگل]این حفره ای است که توسط چندین سنگ فرش بزرگ ایجاد شده و با زیرزمینی مخرب روبرو می شود

body cavity

حفره‌ی بدن، تن‌خال


the nasal cavity

حفره‌ی بینی


Water enters the cavity at one end and is expelled at the other.

آب از یک طرف گودال وارد و از طرف دیگر بیرون ریخته می‌شود.


water-filled cavities in limestone

حفره‌های پر از آب در سنگ آهک


Dr. Jamsheed filled the cavity in my tooth.

دکتر جمشید کرم‌خوردگی دندان مرا پر کرد.


پیشنهاد کاربران

Optical Cavity همان تشدید کننده نوری یا کواک نوری در بحث نانواپتیک می باشد

کرم خوردگی دندان
my dentist said I have a cavity which will have to be treated
دندان پزشکم گفت که من یک کرم خوردگی دارم که باید درمان شود🔶

پوسیدگی. کرم خوردگی
روی بعضی از خمیردندونا نوشته cavity fighter

cavity ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: حفره 1
تعریف: هر فضای توخالی در درون بدن یا در یکی از اندام ها که ممکن است طبیعی یا آسیب شناختی باشد


کلمات دیگر: