آزمایش برای تعیین میزان گویچه های سرخ و سفید خون و پلاکت های خونی، شمارش گلبولی، شمارش تعداد گویچه های خون در حجم معینی
blood count
آزمایش برای تعیین میزان گویچه های سرخ و سفید خون و پلاکت های خونی، شمارش گلبولی، شمارش تعداد گویچه های خون در حجم معینی
انگلیسی به فارسی
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
شمارش خون
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the number of red cells, white cells, and platelets counted in a specific volume of blood.
• (2) تعریف: the medical process for determining this count.
• number of red and white cells in a given unit of blood; microscopic blood examination
a blood count is a check on the number of red and white blood cells in someone's blood, to see how healthy they are.
a blood count is a check on the number of red and white blood cells in someone's blood, to see how healthy they are.
دیکشنری تخصصی
[بهداشت] شمارش گویچه های خون که در میلیمتر مکعب محاسبه میشود
مترادف و متضاد
blood profile
Synonyms: blood work, CBC, complete blood count, full blood count
جملات نمونه
1. Her blood count was normal.
[ترجمه ترگمان] گلبول های سفیدش عادی بود
[ترجمه گوگل]شمارش خون او طبیعی بود
[ترجمه گوگل]شمارش خون او طبیعی بود
2. We do a blood count to ensure that all is well.
[ترجمه ترگمان]ما یک شمارش خون انجام می دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که همه چیز خوب است
[ترجمه گوگل]ما شمارش خون را برای اطمینان از این که همه چیز خوب است، انجام می دهیم
[ترجمه گوگل]ما شمارش خون را برای اطمینان از این که همه چیز خوب است، انجام می دهیم
3. Her blood count is very low.
[ترجمه ترگمان] گلبول های سفیدش خیلی پایینه
[ترجمه گوگل]شمارش خون آن بسیار کم است
[ترجمه گوگل]شمارش خون آن بسیار کم است
4. Complete blood count and erythrocyte sedimentation rate were regularly measured at clinic visits.
[ترجمه ترگمان]میزان رسوب کامل شده و سرعت ته نشینی نیز به طور منظم در بازدیدهای کلینیک اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]شمارش کامل خون و میزان رسوب دهی ادرار به طور منظم در بازدیدکنندگان کلینیک انجام می شود
[ترجمه گوگل]شمارش کامل خون و میزان رسوب دهی ادرار به طور منظم در بازدیدکنندگان کلینیک انجام می شود
5. His white blood count dropped after the treatment, as expected, but is now back up to pre-transplant levels.
[ترجمه ترگمان]همانطور که انتظار می رفت، شمارش خون سفید او پس از درمان کاهش یافت، اما اکنون به سطوح پیش از پیوند باز می گردد
[ترجمه گوگل]شمارش خون سفید آن پس از درمان، همانطور که انتظار می رفت، کاهش پیدا کرد، اما در حال حاضر به سطح قبل از پیوند رسیده است
[ترجمه گوگل]شمارش خون سفید آن پس از درمان، همانطور که انتظار می رفت، کاهش پیدا کرد، اما در حال حاضر به سطح قبل از پیوند رسیده است
6. Your blood count is normal.
[ترجمه ترگمان] گلبول های سفیدش عادی هستند
[ترجمه گوگل]شمارش خون شما طبیعی است
[ترجمه گوگل]شمارش خون شما طبیعی است
7. Review the results of laboratory tests, including complete blood count (CBC), electrolytes, urinalysis, and other diagnostic tests.
[ترجمه ترگمان]نتایج تست های آزمایشگاهی، شامل شمارش کامل خون (CBC)، الکترولیت ها، urinalysis و دیگر تست های تشخیصی را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش های آزمایشگاهی، از جمله شمارش کامل خون (CBC)، الکترولیت ها، آزمایش ادرار و سایر آزمایش های تشخیصی را مرور کنید
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش های آزمایشگاهی، از جمله شمارش کامل خون (CBC)، الکترولیت ها، آزمایش ادرار و سایر آزمایش های تشخیصی را مرور کنید
8. The first diagnostic testing steps include a complete blood count, serum biochemical tests, and urinalysis with urine culture.
[ترجمه ترگمان]اولین مرحله آزمایش تشخیصی شامل شمارش کامل خون، آزمون های بیوشیمیایی سرم، و urinalysis با فرهنگ ادرار است
[ترجمه گوگل]مراحل اول آزمایش تشخیصی شامل شمارش کامل خون، آزمایش های بیوشیمیایی سرم و انجام آزمایش ادرار با کشت ادرار می باشد
[ترجمه گوگل]مراحل اول آزمایش تشخیصی شامل شمارش کامل خون، آزمایش های بیوشیمیایی سرم و انجام آزمایش ادرار با کشت ادرار می باشد
9. I'll take your blood count first.
[ترجمه ترگمان]من اول به خون شما رسیدگی می کنم
[ترجمه گوگل]اولین شمارش خونم را می گیرم
[ترجمه گوگل]اولین شمارش خونم را می گیرم
10. Other, more basic tests, such as a complete blood count, biochemical profile, and urinalysis can be performed to determine if infection or other problems exist.
[ترجمه ترگمان]دیگر آزمون های اولیه، مانند شمارش کامل خون، پروفایل بیوشیمیایی و urinalysis می تواند برای تعیین این که آیا عفونت یا مشکلات دیگر وجود دارد، انجام شود
[ترجمه گوگل]سایر آزمایشهای اساسی، مانند شمارش کامل خون، مشخصات بیوشیمی و ادرار، می تواند برای تعیین اینکه آیا عفونت و یا مشکلات دیگر وجود دارد، انجام شود
[ترجمه گوگل]سایر آزمایشهای اساسی، مانند شمارش کامل خون، مشخصات بیوشیمی و ادرار، می تواند برای تعیین اینکه آیا عفونت و یا مشکلات دیگر وجود دارد، انجام شود
11. Blood tests, such as complete blood count, blood chemistries, and cardiac enzymes.
[ترجمه ترگمان]آزمایش خون، مثل خون کامل، خون blood و آنزیم های قلبی
[ترجمه گوگل]آزمایش های خون مانند شمارش کامل خون، شیمی درمانی و آنزیم های قلبی
[ترجمه گوگل]آزمایش های خون مانند شمارش کامل خون، شیمی درمانی و آنزیم های قلبی
12. A "CBC" (complete blood count) is a commonly ordered labortory test that is done on this instrument and gives important data, particularly in regard to WBC's.
[ترجمه ترگمان]یک \"CBC\" (شمارش کامل خون)یک تست labortory است که بر روی این ابزار انجام می شود و داده های مهمی به خصوص در رابطه با WBC ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]'CBC' (شمارش کامل خون) یک آزمون آزمایشگاهی معمول است که بر روی این ابزار انجام می شود و داده های مهم را به ویژه در رابطه با WBC ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]'CBC' (شمارش کامل خون) یک آزمون آزمایشگاهی معمول است که بر روی این ابزار انجام می شود و داده های مهم را به ویژه در رابطه با WBC ارائه می دهد
13. The blood count I use is the electronic timer on the straight track.
[ترجمه ترگمان]شمارش خون که من استفاده می کنم تایمر الکترونیکی در مسیر مستقیم است
[ترجمه گوگل]شمارش خون که من انجام می دهم تایمر الکترونیکی در مسیر مستقیم است
[ترجمه گوگل]شمارش خون که من انجام می دهم تایمر الکترونیکی در مسیر مستقیم است
14. Take your blood count first, please.
[ترجمه ترگمان] اول blood بگیر، لطفا
[ترجمه گوگل]لطفا ابتدا خون خود را بکشید
[ترجمه گوگل]لطفا ابتدا خون خود را بکشید
پیشنهاد کاربران
a determination of the number of corpuscles in a specific volume of blood
( آزمایش خون ) - ( تعداد گلبول ها )
آزمایش برای اندازه گیری تعداد گلبول ها در نمونه ی خون
( آزمایش خون ) - ( تعداد گلبول ها )
آزمایش برای اندازه گیری تعداد گلبول ها در نمونه ی خون
کلمات دیگر: