1. central government
دولت مرکزی
2. central heating
حرارت مرکزی،شوفاژ سانترال
3. central nervous system
دستگاه مرکزی سلسله ی اعصاب
4. our central office is in new york
اداره ی مرکزی ما در نیویورک است.
5. the central bank determines the amount of money in circulation
بانک مرکزی میزان پول در گردش را معین می کند.
6. the central committee
کمیته ی مرکزی
7. the central government has granted home rule to some swiss cities
دولت مرکزی به برخی شهرهای سوئیس خودفرمانی اعطا کرده است.
8. the central office
اداره ی مرکزی
9. the central point of his speech
نکته اصلی سخنرانی او
10. the central thought of this essay
اندیشه ی اصلی این مقاله
11. much of central iran is arid
خیلی از نواحی مرکز ایران کم باران هستند.
12. now this central nerve can be seen in all the vertebrates we have examined
خاطر نشان می شود که این عصب مرکزی در کلیه ی مهره دارانی که مورد آزمایش قرار دادیم دیده می شود.
13. the swiss central bank enjoys a considerable measure of autonomy
بانک مرکزی سوئیس از استقلال داخلی قابل ملاحظه ای برخوردار است.
14. play a central role
نقش اساسی داشتن
15. the furnace apparatus for the central heating of this house is out of order
دستگاه گرمایش این خانه خراب شده است.
16. the separation of letters in the central post office
دسته دسته کردن نامه ها در اداره ی مرکزی پست
17. there were four buildings around the central court
چهار ساختمان در اطراف محوطه ی مرکزی قرار داشتند.
18. she was driving from the airport to central london
او داشت از فرودگاه به مرکز لندن (لندن مرکزی) می راند.
19. the limitation of the power of the central government
محدود سازی قدرت دولت مرکزی
20. you can redeem your bonds at our central office
اوراق قرضه را می توانید در اداره ی مرکزی ما نقد کنید.
21. most of the building's weight is on the central pillar
بیشتر وزن ساختمان روی پایه ی مرکزی قرار دارد.
22. the monster had two long ears and a single central eye
غول،دو گوش دراز و تنها یک چشم در وسط داشت.
23. We beamed the program to the countries of Central America.
[ترجمه ترگمان]ما برنامه را به کشورهای آمریکای مرکزی تحویل دادیم
[ترجمه گوگل]ما این برنامه را به کشورهای آمریکای مرکزی پخش کردیم
24. Desert land stretches eastward across Arabia into Central Asia.
[ترجمه ترگمان]زمین های بیابانی به سمت شرق به سوی شرق آسیا حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]سرزمین کویر در سراسر عربستان به سمت آسیای مرکزی در حال حرکت است
25. In the past central government had a monopoly on television broadcasting.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، دولت مرکزی انحصار رادیو تلویزیون را به انحصار خود درآورده بود
[ترجمه گوگل]در گذشته دولت مرکزی یک انحصار در پخش تلویزیونی داشت
26. The smoke signals from the central bank suggest further cuts are coming.
[ترجمه ترگمان]سیگنال های دود از سوی بانک مرکزی حاکی از آن است که کاهش های بیشتری در حال انجام است
[ترجمه گوگل]سیگنال های دود سیگنال مرکزی نشان می دهد که کاهش بیشتر در حال افزایش است
27. These ideas have always been central to Western culture.
[ترجمه ترگمان]این ایده ها همواره در فرهنگ غرب بوده است
[ترجمه گوگل]این ایده ها همیشه برای فرهنگ غرب متمرکز شده است
28. We've converted from coal to gas central heating.
[ترجمه ترگمان]ما از زغال سنگ به گرمایش مرکزی گاز تبدیل شده ایم
[ترجمه گوگل]ما از ذغال سنگ به گرمایش مرکزی گاز تبدیل شده ایم