کلمه جو
صفحه اصلی

amnesia


معنی : فراموشی، نسیان
معانی دیگر : (پزشکی - ضعف یا نابودی حافظه دراثر صدمه یا شوک) فراموشی، یاد زدودگی، طب ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) ضعف حافظه به‌دلیل ضعف یا بیماری مغزی، فراموشی، نسیان


فراموشی، نسیان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: partial or complete loss of memory, esp. as a result of shock or injury to the brain.

• condition caused by illness or injury and characterized by forgetfulness
if someone is suffering from amnesia, they have lost their memory.

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] بطور کلی، هرگونه فقدان نسبی یا کامل حافظه، فراموشی. - فراموشی

مترادف و متضاد

فراموشی (اسم)
amnesia, forgetfulness, oblivion, lethe

نسیان (اسم)
amnesia, oblivion, lethe

جملات نمونه

1. posthypnotic amnesia
یادزدودگی پس هیپنوتیزمی

2. Role evolves into a speech to the amnesia.
[ترجمه ترگمان]نقش در یک سخنرانی در حال فراموشی رشد می کند
[ترجمه گوگل]نقش به یک سخنرانی به آمنیازی تبدیل می شود

3. In his later life he suffered periods of amnesia.
[ترجمه ترگمان]او در زندگی بعدی دچار دوره های فراموشی شده بود
[ترجمه گوگل]در زندگی بعد از او، دوره های آمنیازیس رنج می برد

4. Amnesia can be caused by emotional trauma.
[ترجمه کوشا کریمی] فراموشی می تواند به خاطر آسیب عاطفی باشد.
[ترجمه ترگمان]فراموشی میتونه به خاطر ضربه روحی باشه
[ترجمه گوگل]آمنیازیایی می تواند به علت آسیب های عاطفی ایجاد شود

5. Conveniently, he had developed amnesia about that part of his life.
[ترجمه ترگمان]Conveniently، اون در مورد اون قسمت از زندگیش فراموشی گرفته بود
[ترجمه گوگل]به راحتی، او در این بخش از زندگی خود، آمین ها را توسعه داده است

6. It is sad that many people have got amnesia when they come out from disasters.
[ترجمه ترگمان]غم انگیز است که بسیاری از مردم دچار فراموشی شده اند که از بلایای طبیعی بیرون می آیند
[ترجمه گوگل]غم انگیز است که بسیاری از مردم وقتی که از بلایای طبیعی بیرون می آیند، آمینیا می کنند

7. A merciful amnesia usually came with these comas and who could deny it was a blessing?
[ترجمه ترگمان]یک فراموشی الهی معمولا با این کما می امد و چه کسی می توانست انکار کند که این موهبت است؟
[ترجمه گوگل]معمولا آمینیاسیای مهربانانه با این کما همراه بود و چه کسی می توانست انکار کند که یک برکت بود؟

8. It would evaporate in institutional amnesia. 15 Banana-Now Time Reengineering and redesign often focus on time compression.
[ترجمه ترگمان]در فراموشی سازمانی تبخیر خواهد شد ۱۵ موز - حالا مهندسی مجدد زمان و طراحی مجدد اغلب روی فشرده سازی زمان تمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]این امر در آمنساسیون نهادی تبخیر می شود 15 زمان موز در حال حاضر مهندسی مجدد و طراحی مجدد اغلب بر فشرده سازی زمان تمرکز می کنند

9. We may never have amnesia or know anyone who suffers from it.
[ترجمه ترگمان]ممکنه هیچ وقت فراموشی داشته باشیم یا کسی رو که از این رنج میبره شناخت
[ترجمه گوگل]ممکن است ما هرگز نباشیم و کسی را از آن رنج ببریم

10. Maybe he could feign amnesia, or just cut the reading and head for home.
[ترجمه ترگمان]شاید او می توانست خود را فراموشی نشان دهد، یا فقط کتاب خواندن و خواندن را برای خانه قطع کند
[ترجمه گوگل]شاید او می تواند آمینزیس را تحریک کند، یا فقط خواندن را قطع کند و به خانه برود

11. A man suffering from amnesia was identified by his sister, who saw his picture on television.
[ترجمه ترگمان]یک مرد مبتلا به فراموشی، توسط خواهرش که تصویر او را در تلویزیون دید، شناسایی شد
[ترجمه گوگل]مردی که از آمنیازیس رنج می برد، توسط خواهرش، که عکس او را در تلویزیون دیدند، شناسایی شد

12. But these days a general amnesia has set in, and it is almost impossible to meet anyone who believed in apartheid.
[ترجمه ترگمان]اما این روزها یک فراموشی کلی ایجاد شده است، و تقریبا غیر ممکن است که کسی را ملاقات کنیم که به آپارتاید اعتقاد داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما این روزها یک فراموشی عمومی به وجود آمده است و تقریبا غیرممکن است با هر کسی که به آپارتاید اعتقاد دارد، ملاقات کند

13. He harvested a magnetic puff of amnesia.
[ترجمه ترگمان]یک پک مغناطیسی از فراموشی برداشت
[ترجمه گوگل]او یک مکنده مغناطیسی را برداشت

14. Right now I'm having amnesia and deja vu at the same time, I think I've forgotten this before. Steven Wright
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر من فراموشی و vu را در یک زمان دارم، فکر می کنم قبلا این را فراموش کرده بودم استیون رایت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من در حال حاضر amnesia و deja vu در همان زمان، من فکر می کنم من این را فراموش کرده ام قبل از استیون رایت

پیشنهاد کاربران

معنی یاد رفتن خاطرات گذشته


آلزایمر بر اثر ضربه شدید به گیجگاه

بنام خالق هستی، ما دارای دو نوع حافظه میباشیم کوتا ه و بلند مدت . در آسیب یا تروما و یا همان ضربه به جمجمه اگر ضربه شدید نباشد و منجر به مرگ نشود به احتمال زیاد فرد دچار امنزی بیشتر در حافظه کوتاه مدت شده یا در موارد کمتری هردو حافظه درگیر امنزی یا فراموشی میشوند که در اکثر موارد پس از مدتی برگشت پذیر هست و یا برخی داروها مانند خانواده بنزو دیازپینها شخص پس مصرف کردن دارو دچار امنزی پس از بیدار شدن میشود و از این خاصیت دارو جهت انجام سو استفاده بر روی شخصیکه دارو را به او خورانده اند مثلا تعرض یا تجاوز و غیره استفاده نموده و شخص قربانی قادر به دفاع از خود نبوده و پس بیداری کامل مسایل مربوط به قبل و زمانیکه دارو اثر کرده فراموش میکند ، مورد دیگر فراموشی با بالا رفتن سن در برخی افراد نورون های مغزی دچار دمانس یا دژنراسیون یا تخریب غیر قابل برگشت شده که به آن هالزایمر که اکثر ا آلزایمر تلفظ میشود و از نا م پزشک کاشف آن گرفته است گفته میشود و نام دیگری که به این بیماری اطلاق میشود تشییع جنازه بی پایان هست . با تشکر.

اصطلاح تخصصی در روانشناسی=یادزدودگی کودکی

فراموشی؛ هرگونه از دست دادن نسبی یا کامل حافظه؛ ناتوانی در یادآوری خاطرات؛ امنسیا؛ امنزی.
[پزشکی] یاد زدودگی؛ فراموشی؛ نسیان؛ اختلال در به یاد آوردن خاطرات؛ ضعف حافظه در اثر ناتوانی یا بیماری مغزی؛ یاد زدودگی؛ امنسیا.
[روانشناسی] فراموشی؛ زوال تمام یا قسمتی از خاطرات؛ یاد زدودگی؛ از دست رفتن تمام یا قسمتی از خاطرات در اثر بیماری، که البته دائمی نیست و با رفع بیماری مذکور، خاطرات مجدداً یادآوری می شوند؛ امنسیا.
[فلسفه] نسیان بیمارگونه

A disturbance in the memory of stored information of very variable durations, minutes to months, in contrast to short - term memory, manifest by total or partial inability, to recall past experiences


amnesia ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: یادزدودگی
تعریف: ناتوانی نسبی یا کامل در به خاطر آوردن تجربه های گذشته به دلایل جسمی یا روانی


کلمات دیگر: