1. maternal love and care are determinative factors in the child's growth and health
محبت و توجه مادری تعیین کننده ی میزان رشد و سلامتی کودک است.
2. my maternal grandfather was named seyed abraham
پدربزرگ مادری من سید ابراهیم نام داشت.
3. english is their maternal language
انگلیسی زبان مادری آنان است.
4. they say my maternal grandfather was a somnambulant
می گویند پدر بزرگ مادری من خوابگرد بوده است.
5. she looked at her students with maternal affection
با محبت مادرانه ای به شاگردان خود نگاه می کرد.
6. Annie was wonderfully warm and maternal.
[ترجمه ترگمان]انی بسیار گرم و مادرانه بود
[ترجمه گوگل]آنی بسیار گرم و مادری بود
7. She didn't have any maternal instincts.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ حس مادری نداشت
[ترجمه گوگل]او هیچ غریزی مادرانه ای نداشت
8. She had little maternal instinct.
[ترجمه ترگمان] اون یه غریزه مادرانه داشت
[ترجمه گوگل]او غریزه مادری کمی داشت
9. Maternal age affects the baby's survival rate.
[ترجمه ترگمان]سن مادران بر نرخ زنده ماندن کودک تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]سن مادر بر میزان بقا نوزاد تاثیر می گذارد
10. I'm not very maternal.
[ترجمه ترگمان]من خیلی مادرانه نیستم
[ترجمه گوگل]من خیلی مادر نیستم
11. Maternal smoking can damage the unborn child.
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن مادر می تواند به کودک متولد نشده آسیب برساند
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن مادر ممکن است به فرزند ناخوشایند آسیب برساند
12. Her feelings towards him were almost maternal.
[ترجمه ترگمان]احساساتش نسبت به او تقریبا مادرانه بود
[ترجمه گوگل]احساسات او نسبت به او تقریبا مادرانه بود
13. Your maternal instincts go deeper than you think.
[ترجمه ترگمان]غریزه مادرانه تو بیشتر از اون چیزی که فکر می کنی میره
[ترجمه گوگل]غرایز مادری شما عمیق تر از آنچه شما فکر می کنید
14. Every woman has maternal instinct.
[ترجمه ترگمان] هر زنی غریزه مادری داره
[ترجمه گوگل]هر زن غریزه مادرانه دارد
15. She feels very maternal towards him.
[ترجمه ترگمان]احساس مادری نسبت به او دارد
[ترجمه گوگل]او احساس بسیار مادرانه ای نسبت به او دارد
16. She is very maternal towards her staff.
[ترجمه ترگمان] اون خیلی از کارکنان خودش مراقبت میکنه
[ترجمه گوگل]او بسیار نسبت به کارکنانش مادر است