overeating
overeating
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• act of eating more than is necessary
دیکشنری تخصصی
[بهداشت] پرخوری
جملات نمونه
1. the vice of overeating
عادت بد پرخوری
2. a natural outcome of overeating
پیامد عادی پرخوری
3. One effect of overeating may be obesity.
[ترجمه ترگمان]یک اثر پرخوری ممکن است چاقی باشد
[ترجمه گوگل]یکی از عواملی که ممکن است بروز کند، چاقی است
[ترجمه گوگل]یکی از عواملی که ممکن است بروز کند، چاقی است
4. Habitual overeating had distended the boy's stomach.
[ترجمه ترگمان]پرخوری شکم پسر را باد کرده بود
[ترجمه گوگل]پرخوری ذاتی باعث شل شدن پسر شد
[ترجمه گوگل]پرخوری ذاتی باعث شل شدن پسر شد
5. Overeating is surely the main cause of obesity.
[ترجمه ترگمان]Overeating قطعا علت اصلی چاقی است
[ترجمه گوگل]بریدگی مطمئنا عامل اصلی چاقی است
[ترجمه گوگل]بریدگی مطمئنا عامل اصلی چاقی است
6. If you have a serious problem with overeating you should get together with others who share this problem.
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک مشکل جدی با پرخوری دارید، باید با افراد دیگری که این مشکل را به اشتراک می گذارند، همراه شوید
[ترجمه گوگل]اگر مشکلی جدی با overeating داشته باشید، باید با دیگران که این مشکل را به اشتراک میگذارند، همراهی کنید
[ترجمه گوگل]اگر مشکلی جدی با overeating داشته باشید، باید با دیگران که این مشکل را به اشتراک میگذارند، همراهی کنید
7. She went through periods of compulsive overeating.
[ترجمه ترگمان]او در طول دوره های پر خوری وسواسی جبری کار می کرد
[ترجمه گوگل]او دوره های پرخوری اجباری را گذراند
[ترجمه گوگل]او دوره های پرخوری اجباری را گذراند
8. The eating disorders include compulsive overeating and severe anorexia, both being found in some patients.
[ترجمه ترگمان]اختلالات تغذیه ای در برخی بیماران مبتلا به پرخوری و اختلال شدید شدید هستند
[ترجمه گوگل]اختلالات خوردن عبارتند از overeating اجباری و بی اشتهایی شدید، که هر دو در برخی از بیماران یافت می شود
[ترجمه گوگل]اختلالات خوردن عبارتند از overeating اجباری و بی اشتهایی شدید، که هر دو در برخی از بیماران یافت می شود
9. The eating disorders, anorexia, bulimia and compulsive overeating.
[ترجمه ترگمان]اختلالات تغذیه ای، پرخوری، پرخوری و پرخوری اجباری
[ترجمه گوگل]اختلالات خوردن، بی اشتهایی، Bulimia و overeating اجباری
[ترجمه گوگل]اختلالات خوردن، بی اشتهایی، Bulimia و overeating اجباری
10. The physical consequences of compulsive overeating, anorexia and bulimia can be severe and even fatal.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای فیزیکی پرخوری، anorexia و bulimia می تواند شدید و حتی مهلک باشد
[ترجمه گوگل]عواقب فیزیکی فراوانی اجتناب ناپذیر، بی اشتهایی و بولیمیایی می تواند شدید و حتی مرگبار باشد
[ترجمه گوگل]عواقب فیزیکی فراوانی اجتناب ناپذیر، بی اشتهایی و بولیمیایی می تواند شدید و حتی مرگبار باشد
11. He is sick from overeating.
[ترجمه ترگمان]پرخوری بیمار است
[ترجمه گوگل]او از پرخوری بیمار است
[ترجمه گوگل]او از پرخوری بیمار است
12. For some people, overeating can be a compensation for stress.
[ترجمه ترگمان]برای برخی افراد، پرخوری می تواند یک جبران برای استرس باشد
[ترجمه گوگل]برای برخی افراد، overeating می تواند جبران استرس است
[ترجمه گوگل]برای برخی افراد، overeating می تواند جبران استرس است
13. Most other Western countries are overeating, and the developing countries are fast catching up.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورهای غربی پر از پرخوری هستند و کشورهای در حال توسعه بسرعت در حال گرفتن هستند
[ترجمه گوگل]اکثر کشورهای غربی بیش از حد سرشار از انرژی هستند، و کشورهای در حال توسعه سریع به پیش می روند
[ترجمه گوگل]اکثر کشورهای غربی بیش از حد سرشار از انرژی هستند، و کشورهای در حال توسعه سریع به پیش می روند
14. Are bulimia and compulsive overeating the opposite of anorexia?
[ترجمه ترگمان]پرخوری و وسواسی اجباری در مقابله با anorexia؟
[ترجمه گوگل]آیا Bulimia و اجباری Overeating مخالف بی حسی؟
[ترجمه گوگل]آیا Bulimia و اجباری Overeating مخالف بی حسی؟
15. The effect of overeating is weight gain, which in itself is an added stress.
[ترجمه ترگمان]اثر پرخوری، افزایش وزن است که در خود فشار اضافه شده محسوب می شود
[ترجمه گوگل]اثر Overeating افزایش وزن است، که خود یک استرس اضافی است
[ترجمه گوگل]اثر Overeating افزایش وزن است، که خود یک استرس اضافی است
پیشنهاد کاربران
پرخوری
کلمات دیگر: