کلمه جو
صفحه اصلی

phallus


معنی : کیر، الت تناسلی مرد، الت ذکور
معانی دیگر : ذکر، قضیب، لند، سختو، چل، (زیست شناسی) بافت های جنین که تبدیل به اندام تناسلی می شوند

انگلیسی به فارسی

آلت تناسلی مرد، کیر


فالوس، کیر، الت تناسلی مرد، الت ذکور


انگلیسی به انگلیسی

• penis, male sex organ
a phallus is a model of a penis, especially one used as a symbol in ancient religions.
a phallus is also a penis; a technical use in psychology.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آلت نر

مترادف و متضاد

کیر (اسم)
penis, phallus

الت تناسلی مرد (اسم)
phallus

الت ذکور (اسم)
prick, dick, cock, phallus

جملات نمونه

1. A thistledown floated into the bright phallus of the sunbeam and hovered over his face.
[ترجمه ترگمان]به سفیدی خورشید می درخشید و بر چهره او موج می زد
[ترجمه گوگل]یک خلط خلطی به فالوس روشن از نور خورشید شناور شد و روی صورتش حرکت کرد

2. The phallus alone could explore it.
[ترجمه ترگمان]آلت تناسلی به تنهایی میتونه کشفش کنه
[ترجمه گوگل]فالوس تنها می تواند آن را بررسی کند

3. The decline of the phallus is especially evident in "urban Bhutan, " a term locals insist is not an oxymoron.
[ترجمه ترگمان]به ویژه در \"بوتان شهری\"، رکود اقتصادی بویژه در \"بوتان شهری\" مشهود است
[ترجمه گوگل]کاهش فالوس بویژه در بوتان شهری مشهود است، اصرار بر این که اصطلاح محلی اصطلاحا 'اکسیمورون' نیست

4. One night, however, a ghostly and very large phallus appeared in the vestals' temple and impregnated Rhea.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک شب روح مانند شبح مانند در معبد vestals پدیدار شد و Rhea شد
[ترجمه گوگل]یک شب، با این حال، فالوس شبح مانند و بسیار بزرگ در معبد دامن ظاهر شد و ریا را آغشته کرد

5. Of or relating to the phallus carried in the ancient festival of Bacchus.
[ترجمه ترگمان]یا مربوط به the که در جشنواره باستانی باکوس داشت
[ترجمه گوگل]از یا مربوط به phallus انجام شده در جشنواره باقوش قدیمی است

6. The eight-inch stone phallus has marks where it was clearly used for striking against flints - and scientists say the size and shape and polished appearance leave little doubt as to its other use.
[ترجمه ترگمان]The سنگی هشت اینچی نشانه آن است که به وضوح برای ضربه زدن بر روی سنگ چخماق استفاده می شود - و دانشمندان می گویند که اندازه و شکل و ظاهر براق کمی نسبت به کاربرد دیگر آن تردید دارند
[ترجمه گوگل]فالوس سنگی هشت اینچ علامتی است که در آن به وضوح برای مقابله با سیلندر مورد استفاده قرار گرفته است - و دانشمندان می گویند اندازه و شکل و ظاهر جلا کمی شک و تردید را نسبت به استفاده دیگر خود دارد

7. It is because the phallus does not realise, except in its evanescence, the meeting of desires, that it becomes the common locus of anxiety.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که phallus درک نمی کند، به جز در evanescence، برآورده شدن نیازها، که تبدیل به کانون رایج اضطراب می شود
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که فالوس نمیتواند، مگر در غرق شدنش، ملاقات خواستهها، متوجه آن نگردد و آن را به عنوان موضع مشترک اضطراب تبدیل کند

8. It being self evident that the phallus occupies a central theme in the psychoanalytic theories of gender and sexuality, the course occupies a pivotal role in the Intercultural and Queer program.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که phallus موضوع اصلی را در نظریه های روان کاوی در زمینه جنسیت و جنسیت اشغال کرده است، و این دوره نقش محوری را در برنامه Intercultural و Queer اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]بدیهی است که فالوس یک موضوع اصلی را در نظریه های روانکاوی جنس و جنسیت اشغال می کند؛ البته این امر نقش محوری در برنامه بین فرهنگی و مجردی دارد

9. These primitive peoples are believed to have worshipped the phallus as a symbol of regeneration.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که این مردم بدوی phallus را به عنوان نماد بازسازی پرستش می کرده اند
[ترجمه گوگل]بر این باورند که این افراد بومی معتقدند که فالوس به عنوان نماد تجدید حیات است

10. On it was a bronze manikin with a grotesquely enormous erect phallus.
[ترجمه ترگمان]روی آن یک مجسمه برنزی با یک آلت تناسلی زمخت و برجسته ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]بر روی آن منکین برنزی با یک فالوس مستطیلی عظیم مستطیلی بود

11. On a Lacanian account, what makes women different from men is the different position they take with respect to the phallus.
[ترجمه ترگمان]در یک حساب Lacanian، چیزی که باعث می شود زنان از مردان متفاوت باشند، موقعیت متفاوت آن ها نسبت به the است
[ترجمه گوگل]در یک حساب Lacanian، آنچه که زنان را از مردان متفاوت می کند، موقعیت متفاوت دیگری است که آنها نسبت به فالوس دارند

12. We ought to replace that yin-yang symbol on our flag with a phallus.
[ترجمه ترگمان]ما باید اون نماد \"یین و یانگ رو با آلت تناسلی\" جایگزین کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید نماد یین یانگ را در پرچم ما با یک فالوس جایگزین کنیم

13. Her compensation is to turn to her father, who does have the phallus.
[ترجمه ترگمان]غرامت او این است که به پدرش که the را دارد تبدیل شود
[ترجمه گوگل]گناه او این است که به پدرش بازگردد، که فالوس دارد

14. But even if the trousers are ready, there is no word on what will happen to the ashen remains of a structure known by locals, because of its shape and location, as the "little phallus ".
[ترجمه ترگمان]اما حتی اگر این شلوار آماده باشد، هیچ کلمه ای در مورد بقایای خاکستر یک سازه شناخته شده توسط افراد محلی، به دلیل شکل و مکان آن، به عنوان \"phallus کوچک\" وجود ندارد
[ترجمه گوگل]اما حتی اگر شلوار آماده باشد، هیچ حرفی در مورد چگونگی بقایای مرغ از یک ساختار شناخته شده توسط مردم محلی به دلیل شکل و محل آن، به عنوان 'فالوس کوچک' وجود ندارد

پیشنهاد کاربران

phallus ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: نراندامه
تعریف: بازنمود روانی قضیب

نراندامه


کلمات دیگر: