کلمه جو
صفحه اصلی

enamel


معنی : مینا، لعاب، مینایی، مینا ساختن، میناکاری کردن، لعاب دادن
معانی دیگر : لعاب (که به سفال و فلز و غیره می دهند)، لاب، لایه آب، لیزابه، لعابدار کردن، مینادار کردن، لعاب زدن به، با رنگ های گوناگون آذین کردن، رنگارنگ کردن، میناکاری، (دندان) مینا، (هر چیز لعاب مانند) لعابسانه، میناسانه، روکش جلادار، ظرف لعابی، لعابی، گنجانه ی لعابی، (رنگی که پس از خشک شدن سخت و براق و لعاب مانند می شود) رنگ مینایی، رنگ لعابی

انگلیسی به فارسی

مینا ساختن، میناکاری کردن، مینایی، لعاب دادن، لعاب، مینا


مینای دندان، مینا، لعاب، مینا ساختن، میناکاری کردن، لعاب دادن، مینایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a glossy, usu. opaque coating fused by heat to metal, glass, pottery, or other surfaces for protection or decoration, or objects so coated.

- This cookware is coated with fine enamel.
[ترجمه معصومه] این ظروف به زیبایی میناکاری شده است
[ترجمه نخبه] این ظرف شپزی با میناکاری زیبایی تزیین شده است
[ترجمه ترگمان] این وسایل آشپزی با مینای زیبا پوشانده شده است
[ترجمه گوگل] این ظروف غذا با مینای دندان پوشانده شده است

(2) تعریف: paint, polish, or varnish that produces a bright, glossy surface.

- The kitchen walls are painted with enamel so that they can be washed easily.
[ترجمه ترگمان] دیواره ای آشپزخانه با enamel رنگ شده اند تا بتوانند به راحتی شسته شوند
[ترجمه گوگل] دیوارهای آشپزخانه با مینای دندان رنگ شده اند تا بتوانند به راحتی شسته شوند
- She covered her fingernails with bright pink nail enamel.
[ترجمه ترگمان] ناخن هایش را با میخ کوب صورتی رنگی پوشانده بود
[ترجمه گوگل] او ناخن های خود را با مینا ناخن صورتی روشن پوشش داد

(3) تعریف: the hard, shiny, calcium covering of a tooth crown.
مشابه: crown

- Decay has destroyed the enamel of the tooth.
[ترجمه فاطمه فاطمه] پوسیدگی مینا دندان هایش را از بین برده
[ترجمه ترگمان] زوال زوال باعث از بین رفتن مینای دندان شده است
[ترجمه گوگل] افتادگی مینای دندان را نابود کرده است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enamels, enameling, enameled
مشتقات: enameler (n.), enamelist (n.), enamelwork (n.)
(1) تعریف: to inlay or apply enamel to.

- These clay pots are ready to be enameled.
[ترجمه ترگمان] این ظروف سفالی آماده شده اند تا میناکاری شوند
[ترجمه گوگل] این گلدان های گلخانهای آماده به کار میروند

(2) تعریف: to coat or decorate with a high surface gloss or variety of bright colors.

• smooth and glossy coating for ornament or protection (metal, pottery, etc.); lacquer, glaze, finish
coat with enamel, cover with a smooth and glossy coating (for ornament or protection); lacquer, glaze
enamel is a substance like glass which can be heated and used to decorate or protect metal, glass, or pottery.
enamel is also the hard white substance that forms the outer part of a tooth.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] لعاب، مینا
[دندانپزشکی] مینا، خارجی ترین لایه تاج دندان که بدلیل استحکام بالا از عاج دندان محافظت می کند، نسج بسیار سخت (سخت ترین نسج زنده بدن انسان) آهکی که عاج تاج دندان یعنی تاج آناتومیکی را می پوشاند
[زمین شناسی] مینا خارجی ترین لایه تاج دندان که بدلیل استحکام بالا از عاج دندان محافظت می کند، نسج بسیار سخت (سخت ترین نسج زنده بدن انسان) آهکی که عاج تاج دندان یعنی تاج آناتومیکی را می پوشاند
[نساجی] لعاب
[پلیمر] لعاب، نوعی پوشش رویه می باشد

مترادف و متضاد

مینا (اسم)
glaze, enamel

لعاب (اسم)
glair, mucilage, glaze, enamel, slime

مینایی (صفت)
enamel

مینا ساختن (فعل)
enamel

میناکاری کردن (فعل)
pug, enamel

لعاب دادن (فعل)
glaze, enamel

paint, often shiny


Synonyms: cloisonné, coating, finish, glaze, gloss, japan, lacquer, polish, stain, topcoat, varnish, veneer


جملات نمونه

1. gloss enamel
لعاب براق

2. the kettle has a red enamel
کتری لعاب قرمز فامی دارد.

3. Teeth have a hard surface layer called enamel.
[ترجمه ترگمان]دندان یک لایه سطحی سخت به نام مینا دارد
[ترجمه گوگل]دندان یک لایه سطح سخت به نام مینا دارد

4. He collected coloured enamel bowls from Yugoslavia.
[ترجمه فاطمه فاطمه] او کاسه های رنگی میناکاری شده را از یوگوسلاوی جمع کرد ( خرید )
[ترجمه ترگمان]چند کاسه لعابی از enamel را از یوگوسلاوی جمع کرد
[ترجمه گوگل]او کاسه های مینای دندان را از یوگسلاوی جمع آوری کرد

5. The iron pan was covered with white enamel.
[ترجمه ترگمان]pan با enamel سفید پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]تابه آهن با مینای سفید پوشیده شده بود

6. I chipped the enamel on my front tooth when I fell over.
[ترجمه ترگمان]وقتی افتادم تو دندونم روی دندونم گیر کرده بودم
[ترجمه گوگل]وقتی که سقوط کردم، مینای دندان روی دندان روی من را تراشیده کردم

7. Some of the enamel on this pan is chipped off.
[ترجمه ترگمان]برخی از the روی این ماهی تابه شکسته شده است
[ترجمه گوگل]برخی از مینای دندان در این پانک خرد شده است

8. Enamel wares clean easily.
[ترجمه ترگمان]Enamel را به آسانی تمیز می کرد
[ترجمه گوگل]محصولات یقه ای به راحتی تمیز می شوند

9. The compartments, or rooms, were decorated in white enamel, the corridor in fumed mahogany.
[ترجمه ترگمان]اتاق ها یا اتاق ها، با قاب های سفید، و راهرو که از چوب ماهون بود تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]محفظه ها و یا اتاق ها در مینا سفید، راهرو در چوب ماهون معطر تزئین شده بود

10. The problem of tracing the invention of enamel is made more difficult by failing to distinguish it more certainly from glass.
[ترجمه ترگمان]مشکل ردیابی اختراع مینا با ناکامی در تمایز آن به طور قطع از شیشه دشوارتر شده است
[ترجمه گوگل]مشکل کشف اختراع مینای دندان، با ناتوانی در تشخیص دقیق آن از شیشه، دشوارتر می شود

11. It was shiny black with red enamel trim and a gleaming chrome blade.
[ترجمه ترگمان]مشکی براق و براق و براق بود و یک تیغه قرمز براق
[ترجمه گوگل]این سیاه و سفید براق با ترمیم مینا قرمز و یک تیغه کروم درخشان بود

12. Enamel, stone and silver combinations are the softer side of the trend.
[ترجمه ترگمان]ترکیبات سنگی، سنگ و نقره، سمت نرم تر این گرایش هستند
[ترجمه گوگل]ترکیبات مینا، سنگ و نقره، مرطوب تر از روند است

13. The front has traces of red paint or enamel and a raised rope pattern around the edge.
[ترجمه ترگمان]این جبهه نشانه هایی از رنگ یا مینای قرمز دارد و یک الگوی طناب بزرگ در اطراف لبه دارد
[ترجمه گوگل]جبهه دارای نقاط قرمز یا مینای دندان و یک الگوی طناب زده در اطراف لبه است

14. Ignorant of the fact that it was Battersea enamel she lit the wick beneath it, well soaked in methylated spirits.
[ترجمه ترگمان]از این حقیقت بی خبر بود که it و فتیله را زیر آن روشن کرده بود، و غرق در ارواح سرگردان شده بود
[ترجمه گوگل]ناشناخته از این واقعیت است که آن ماتیک Battersea بود، او روشن wick در زیر آن، به خوبی در ارواح methylated خیس خورده است

15. An enamel pot arrived and we dipped our fingers in the sweet, gelatinous stuff.
[ترجمه ترگمان]یک قوری مینا از راه رسید و ما انگشتان خود را در آن چیزهای شیرین و gelatinous فرو کردیم
[ترجمه گوگل]یک گلدان مینای دندان وارد شد و انگشتانمان را در مواد شیرین و ژلاتین فرو بردیم

The kettle has a red enamel.

کتری لعاب قرمز فامی دارد.


A metal sink that has an enamelled surface.

دستشویی فلزی که سطح لعاب‌داری دارد.


enameled brick

آجر کاشی


The sun enamelled the whole scene.

خورشید تمام صحنه را رنگارنگ کرده بود.


پیشنهاد کاربران

مینا ( مینای دندان )

پوشش براق . دارای پوشش براق


کلمات دیگر: