1. her euphoria at seeing her lost child was indescribable
شادی او از دیدن فرزند گمشده اش در وصف نمی گنجید.
2. The news sparked a wave of euphoria across the country.
[ترجمه ترگمان]این خبر باعث ایجاد موجی از خوشحالی در سراسر کشور شد
[ترجمه گوگل]این خبر موجی از سرخوردگی را در سرتاسر کشور ایجاد کرد
3. I was in a state of euphoria all day.
[ترجمه عسل] من در تمام روز سرخوش بودم
[ترجمه نری] در تمام روز من در وضعیت سرخوشی بودم
[ترجمه ترگمان]من تمام روز توی یه حالت خلسه بودم
[ترجمه گوگل]من در تمام طول روز در حال وقوع است
4. His initial surge of euphoria was quickly followed by dismay.
[ترجمه ترگمان]احساس خوشحالی اولیه او به سرعت و با دست پاچگی دنبال شد
[ترجمه گوگل]ابتدا اوج هیجانی را به سرعت از ناامیدی پیروی کرد
5. Euphoria soon gave way to despair.
[ترجمه ترگمان]Euphoria به زودی به یاس مبدل شد
[ترجمه گوگل]Euphoria به زودی به ناامیدی رسیده است
6. The government's current euphoria over the exchange rate is unlikely to last.
[ترجمه ترگمان]خوشحالی جاری دولت بر نرخ ارز بعید به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]اعتبار فعلی دولت در برابر نرخ ارز، بعید به نظر می رسد
7. They were carried along on a tide of euphoria.
[ترجمه ترگمان]آن ها به همراه موجی از شادی حمل می شدند
[ترجمه گوگل]آنها در طول موجی از ناامیدی به سر می بردند
8. There was euphoria after the elections.
[ترجمه ترگمان]بعد از انتخابات خوشحالی وجود داشت
[ترجمه گوگل]پس از انتخابات، ناامیدی وجود داشت
9. All the euphoria about the "new methods" soon faded.
[ترجمه ترگمان]تمام خوشحالی در مورد روش های جدید خیلی زود محو شد
[ترجمه گوگل]تمام اشتیاق در مورد 'روش های جدید' به زودی فاش شد
10. By then, the euphoria over the fall of the Berlin Wall had evaporated.
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان، خوشحالی بر روی سقوط دیوار برلین تبخیر شد
[ترجمه گوگل]تا آن زمان، نزاع بیش از سقوط دیوار برلین تبخیر شده بود
11. They were in a state of euphoria after the baby was born.
[ترجمه ترگمان]آن ها بعد از تولد نوزاد در حالت خوشحالی بودند
[ترجمه گوگل]آنها پس از تولد فرزند، در حالت غم انگیز بودند
12. They were in a state of euphoria for days after they won the prize.
[ترجمه ترگمان]آن ها چند روز پس از این که برنده جایزه شدند در حالت خوشحالی بودند
[ترجمه گوگل]چند روز پس از آنکه جایزه را به دست آوردند، آنها در حالت غم انگیز بودند
13. She was still in a state of euphoria hours after her victory.
[ترجمه ترگمان]او هنوز هم پس از پیروزی خود در حالت خلسه فرورفته بود
[ترجمه گوگل]او هنوز پس از پیروزی در حالت شلوغی قرار داشت
14. Manic-depression also includes feelings of euphoria and/or agitation.
[ترجمه ترگمان]افسردگی روحی نیز شامل احساسات خوشحالی و یا هیجان است
[ترجمه گوگل]افسردگی مانی همچنین شامل احساسات ناخوشایند و یا تحریک می شود
15. Indeed, a euphoria seems to reign among those directly involved in the organisation of Expo.
[ترجمه ترگمان]در واقع، به نظر می رسد که خوشحالی در بین افرادی است که مستقیما در سازمان اکسپو دست دارند
[ترجمه گوگل]در واقع، به نظر می رسد امیدواری در میان کسانی که به طور مستقیم در سازمان Expo مشغول به فعالیت هستند