1. The expensive glassware is very fragile.
ظروفی بلوری گران قیمت خیلی نازک هستند
2. Things made out of plywood have a tendency to be fragile.
چیزهایی که از تخته سه لا ساخته می شوند، شکننده هستند
3. On the box was a label which read, "Fragile! Handle with care!"
روی جعبه برچسبی بود مبنی بر اینکه: "شکستنی! با دقت حمل کنید!"
4. a fragile hope
کوره امید
5. shipment of fragile articles requires separation and cushioning
ارسال اشیای شکننده مستلزم جداسازی و لفاف پیچی است.
6. they nest fragile products in a mass of plastic chips and cotton
آنها تولیدات زود شکن را در توده ای از پلاستیک ریزه شده و پنبه جاسازی می کنند.
7. today i feel fragile
امروز حالم خوش نیست.
8. the desert is a uniquely fragile environment
صحرا پرگیری است که فوق العاده آسیب پذیر است.
9. the country's economy is still quite fragile
اقتصاد کشور هنوز سخت آسیب پذیر است.
10. the crystal vase was thin and fragile
گلدان بلورین نازک و شکننده بود.
11. The oil spill caused terrible damage to the fragile ecology of the coast.
[ترجمه ترگمان]نشت نفت باعث آسیب وحشتناکی به اکولوژی شکننده ساحل شد
[ترجمه گوگل]نشت نفت موجب آسیب شدید به محیط زیست شکننده ساحل شد
12. Be careful not to drop it; it's very fragile.
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که آن را نکنی، خیلی شکننده است
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که آن را رها نکنید بسیار شکننده است
13. The fragile economies of several southern African nations could be irreparably damaged.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد شکننده چندین کشور آفریقایی جنوبی ممکن است به طرز جبران ناپذیری صدمه دیده باشد
[ترجمه گوگل]اقتصادهای شکننده چندین کشور آفریقای جنوبی می توانند بطور قابل ملاحظه ای آسیب ببینند
14. Sarah looked slender-waisted, fragile and very beautiful.
[ترجمه ترگمان]سارا لاغر و لاغر و بسیار زیبا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]سارا شیک و شیک، شکننده و زیبا بود
15. The assassination could do serious damage to the fragile peace agreement that was signed last month.
[ترجمه ترگمان]این ترور می تواند خسارت جدی به توافقنامه صلح شکننده ماه گذشته برسد
[ترجمه گوگل]این ترور می تواند صدمه جدی به توافقنامه صلح شکننده که ماه گذشته امضا شده بود، خسارت بزند
16. The flow of assistance to Vietnam's fragile economy from its ideological allies has virtually halted.
[ترجمه ترگمان]جریان کمک به اقتصاد شکننده ویتنام از سوی متحدان ایدئولوژیکی آن عملا متوقف شده است
[ترجمه گوگل]جریان کمک به اقتصاد شکننده ویتنام از متحدان ایدئولوژیک آن عملا متوقف شده است
17. I'm feeling a bit fragile after last night .
[ترجمه ترگمان]بعد از دیشب کمی احساس ضعف می کنم
[ترجمه گوگل]بعد از شب گذشته کمی احساس شکنندگی میکنم
18. The nurse was handling his fragile emotions very carefully.
[ترجمه ترگمان]پرستار با دقت به احساسات شکننده او رسیدگی می کرد
[ترجمه گوگل]پرستار بسیار با دقت به حالات احساسی شکننده خود رسید
19. The fragile china survived the bumpy journey safe and sound.
[ترجمه ترگمان]چین ضعیف از سفر ناهموار در امان مانده بود و به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]چین شکننده از سفر پر سر و صدا بی خطر و زنده ماند
20. Her father is now 86 and in fragile health.
[ترجمه ترگمان]پدرش در حال حاضر ۸۶ سال دارد و در وضعیت سلامتی آسیب پذیر قرار دارد
[ترجمه گوگل]پدرش اکنون 86 سال دارد و در بهداشت شکننده است
21. Relations between the two countries are in a fragile state .
[ترجمه ترگمان]روابط بین دو کشور در وضعیت شکننده قرار دارد
[ترجمه گوگل]روابط بین دو کشور در یک کشور شکننده است
22. The thin glass is fragile.
[ترجمه ترگمان]شیشه نازک شکننده است
[ترجمه گوگل]شیشه نازک شکننده است