1. a locality rich in mineral springs
سرزمینی که از لحاظ چشمه های معدنی غنی است
2. There is no airport in the locality.
[ترجمه ترگمان]در این محل هیچ فرودگاه وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ فرودگاهی در این منطقه وجود ندارد
3. Public transport is a big problem in this locality.
[ترجمه ترگمان]حمل و نقل عمومی یک مشکل بزرگ در این محل است
[ترجمه گوگل]حمل و نقل عمومی یک مشکل بزرگ در این محل است
4. The entire locality has been affected by the new motorway.
[ترجمه ترگمان]کل منطقه تحت تاثیر بزرگراه جدید قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]کل مکان توسط بزرگراه جدید تحت تاثیر قرار گرفته است
5. It is pleasant to live in a locality where hospitality pervades.
[ترجمه ترگمان]زندگی در جایی که مهمان نوازی در آن نفوذ کرده، لذت بخش است
[ترجمه گوگل]لذت بردن از زندگی در یک محل که در آن مهمان نوازی نفوذ می کند
6. We talk of the brain as the locality of thought.
[ترجمه ترگمان]از مغز به عنوان محل تفکر حرف می زنیم
[ترجمه گوگل]ما از مغز به عنوان محل تفکر صحبت می کنیم
7. He surprised us with his knowledge of the locality.
[ترجمه ترگمان]او ما را از شناخت این وضع متحیر ساخت
[ترجمه گوگل]او ما را با دانش خود از محل شگفت زده کرد
8. Did the women of the locality - and/or the imagination - constitute a perennial problem?
[ترجمه ترگمان]آیا زنان محله - و \/ یا تخیل - یک مشکل همیشگی را تشکیل می دهند؟
[ترجمه گوگل]آیا زنان محل سکونت - و / یا تخیل - یک مشکل چند ساله ای داشتند؟
9. There was no better meeting place in the locality.
[ترجمه ترگمان]محل ملاقات بهتر از این قرار نبود
[ترجمه گوگل]مکان ملاقات بهتر در محل وجود نداشت
10. He defines locality as the space within which the larger part of most citizens' daily working and consuming lives is lived.
[ترجمه ترگمان]او محله را به عنوان فضایی تعریف می کند که در آن بخش بزرگ تر اکثر شهروندان روزانه زندگی می کنند و زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]او محل را به عنوان فضا تعریف می کند که در آن بخش وسیعی از زندگی روزمره کار و زندگی روز افزون شهروندان زندگی می کند
11. The political affiliations of a newspaper, its locality and the demographics of its readership should all be taken into account.
[ترجمه ترگمان]وابستگی های سیاسی یک روزنامه، محله آن و the خوانندگان آن باید در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]هر گونه وابستگی سیاسی یک روزنامه، محل آن و جمعیت شناسی خوانش آن باید مورد توجه قرار گیرد
12. Elsewhere in the locality, a mysterious stranger is murdering young homosexuals.
[ترجمه ترگمان]یک جای دیگر در محل، یک بیگانه مرموز در قتل homosexuals جوان است
[ترجمه گوگل]در جای دیگر این محل، یک غریبه اسرارآمیز همجنس گرایان جوان را می کشد
13. Both sea fishing and fresh water angling are available in the locality.
[ترجمه ترگمان]هر دو ماهیگیری دریایی و آب تازه در محل موجود هستند
[ترجمه گوگل]هر دو ماهیگیری دریایی و ماهیگیری آب شیرین در این منطقه در دسترس هستند
14. Following the discovery of the explosives the president cancelled his visit to the locality.
[ترجمه ترگمان]پس از کشف مواد منفجره رئیس جمهور سفر خود به محل را لغو کرد
[ترجمه گوگل]پس از کشف مواد منفجره، رییس جمهور سفر خود را به این محل لغو کرد