کلمه جو
صفحه اصلی

heartbeat


معنی : جنبش، احساسات، ضربان قلب، تپش دل
معانی دیگر : تپش قلب، ضربان قلب، دل زنش

انگلیسی به فارسی

ضربان قلب، تپش دل، (مجازا) جنبش، احساسات


تپش قلب، ضربان قلب، تپش دل، جنبش، احساسات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a single expansion and contraction of a heart.

• beat of the heart, pulse
your heartbeat is the regular movement of your heart as it pumps blood around your body.
a heartbeat is one of the movements of your heart.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] ضربان قلب

مترادف و متضاد

جنبش (اسم)
cause, action, stir, move, movement, motion, travel, jiggle, vibration, commotion, inanition, bustle, rock, flicker, locomotion, jar, heartbeat, tremor, libration, tremour, vibratility

احساسات (اسم)
emotions, sentimentality, heartbeat

ضربان قلب (اسم)
heartbeat

تپش دل (اسم)
heartbeat

جملات نمونه

1.
تپش قلب،دل تپه

2. the rhythm of heartbeat
موزونی ضربان قلب

3. the inhibition of the heartbeat by nerve stimulation
بازداری ضربان قلب از راه تحریک عصبی

4. Her heartbeat is only 55 at rest.
[ترجمه A.A] ضربان قلبش در حالت استراحت فقط ۵۵ است
[ترجمه امین دست پاکی] ضربان قلب او در حالت استراحت فقط 55 است
[ترجمه سارا خان] ضربان قلب اودر حالت استراحت و آرامش فقط 55 است
[ترجمه ترگمان]ضربان قلب او فقط ۵۵ دقیقه است
[ترجمه گوگل]ضربان قلب او تنها 55 استراحت است

5. Doctors watched the old man's heartbeat on a monitor.
[ترجمه امین دست پاکی] پزشکان ضربان قلب پیرمرد را از طریق مانیتور مشاهده کردند.
[ترجمه ترگمان]پزشکان به ضربان قلب پیرمرد روی مانیتور خیره شدند
[ترجمه گوگل]پزشکان تماشای ضربان قلب پیرمرد را روی یک مانیتور تماشا کردند

6. Once this dial the disorderly my heartbeat, now how could I forget you.
[ترجمه A.A] یک مرحله شماره گیری ضربان قلبم را مختل میکنه ، حالا چطور میتونم تو را فراموش کنم
[ترجمه ترگمان]به محض این که این شماره ضربان قلبم را مختل کرد، حالا چطور می توانستم تو را فراموش کنم
[ترجمه گوگل]هنگامی که این شماره گیری ضربان قلب من آشفته، در حال حاضر چگونه می توانم شما را فراموش کرده ام

7. She was suddenly aware of her racing heartbeat.
[ترجمه ترگمان]او ناگهان متوجه ضربان قلبش شد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی از ضربان قلب مسابقه خود آگاه بود

8. The heartbeat was feeble and irregular.
[ترجمه ترگمان]ضربان قلب ضعیف و نامنظم بود
[ترجمه گوگل]ضربان قلب ضعیف و نامنظم بود

9. She felt her heartbeat quicken as he approached.
[ترجمه ترگمان]وقتی نزدیک شد ضربان قلبش تندتر شد
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که قلب او سریع تر از زمانی که او نزدیک شده است

10. Slowly her heartbeat returned to normal .
[ترجمه nicotine] ضربان قلب او به آرامی به حالت عادی بازگشته بود
[ترجمه ترگمان]ضربان قلبش به آرامی به حالت عادی برگشت
[ترجمه گوگل]قلب او به آرامی به حالت عادی بازگشته است

11. The candidate said that he understood the heartbeat of the Hispanic community in California.
[ترجمه ترگمان]نامزد گفت که او ضربان قلب جامعه اسپانیایی را در کالیفرنیا درک کرده است
[ترجمه گوگل]نامزد گفت که او قلب ضربان قلب جامعه اسپانیایی در کالیفرنیا را درک کرد

12. Things can change in a heartbeat.
[ترجمه ترگمان]همه چیز می تواند در یک تپش قلب تغییر کند
[ترجمه گوگل]چیزها می توانند در یک ضربان قلب تغییر کنند

13. He's receiving medication for an irregular heartbeat.
[ترجمه ترگمان]او دارو را برای یک تپش قلب نامنظم دریافت می کند
[ترجمه گوگل]او دارو برای ضربان قلب نامنظم دریافت می کند

14. I could feel the thud of my heartbeat.
[ترجمه ترگمان]می توانستم ضربان قلبم را احساس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم بیدار ضربان قلبم را احساس کنم

15. Her heartbeat was regular.
[ترجمه ترگمان]ضربان قلبش منظم بود
[ترجمه گوگل]ضربان قلبش منظم بود

16. A cardiograph records the heartbeat .
[ترجمه ترگمان] قلب یه قلب، ضربان قلب رو ثبت میکنه
[ترجمه گوگل]یک کارتوگرافی ضربان قلب را ثبت می کند

پیشنهاد کاربران

ضربان قلبم محمدعلی

ضربان قلب. تپش. قلب

تپش دل ضربان قلب

emotional هیجان ، جنبش . ضربان قلب ، احساسات ، ضربان قلب
Feeling the emotional love romance
There is the growth of the heart of love
احساس هیجانی عشق عاشقانه
در رشد قلب عشق وجود دارد
The emotion of love in the emotional development of the heart
هیجان عشق در رشد عاطفی قلب

جایی نوشته بود به معنای جنبش های قلب نسبت به یک اتفاق ( احساسات درونیdeep down ) هم بکار میره

you is my heartbeat
jonh life intimate and my world is you
ضربانم تویی ❤️
جان و جهانم تویی

ضربان قلب
💓💓💓💓

تو یه چشم به هم زدن

in a heartbeat:در یک چشم به هم زدن

Immediately, at once, right away, instantly.
A very short time as denoted by the time it takes for the heart to beat.
Similar phrase: in the blink of an eye.

ضربان فلبمی

ضربان قلبم مادرم

به asma: یعنی هیچ وقت نمیزارم تنها بمونی.

ضربان قلب ، تپش قلب
The doctor told you that your father has a steady heartbeat.
دکتر به شما گفت که پدر شما ضربان قلب یک نواختی دارد 💗💗💗

a complete cardiac cycle, during which the electrical impulse is conducted and mechanical contraction occurs.


کلمات دیگر: