کلمه جو
صفحه اصلی

insecticide


معنی : حشره کش، حشره کشی، داروی حشره کش
معانی دیگر : حشرکش، جمنده کش

انگلیسی به فارسی

حشره کش، حشره کشی، داروی حشره کش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: insecticidal (adj.)
• : تعریف: a substance used to kill insects.

• substance that destroys insects
insecticide is a chemical used to kill insects.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] حشره کش
[بهداشت] حشره کش

مترادف و متضاد

حشره کش (اسم)
fly dope, insecticide, larvicide

حشره کشی (اسم)
insecticide

داروی حشره کش (صفت)
insecticide

جملات نمونه

1. to dust plants with insecticide
گیاهان را با حشره کش سمپاشی کردن

2. 80% of the forest is treated with insecticide
به 80 در صد جنگل حشره کش زده اند.

3. They dusted an insecticide on the crops.
[ترجمه ترگمان]روی the حشره کش می زدند
[ترجمه گوگل]آنها حشره کش را روی محصولات زدوده می کردند

4. Thanks to a new EU directive, insecticide labelling will be more specific.
[ترجمه ترگمان]با توجه به دستور جدید اتحادیه اروپا، برچسب زدن حشره کش خاص خواهد بود
[ترجمه گوگل]با تشکر از یک دستورالعمل اتحادیه اروپا، برچسب زدن حشره کش بیشتر مشخص خواهد شد

5. This new insecticide kills out most of the pests.
[ترجمه ترگمان]این حشرات تازه بیشتر آفات را به کشتن می دهند
[ترجمه گوگل]این حشره کش جدید باعث از بین رفتن بسیاری از آفات می شود

6. As the plane sprayed the fruit trees the insecticide drizzled over the trees.
[ترجمه ترگمان]در حالی که هواپیما درختان میوه را به روی درختان پرتاب می کرد، حشرات را به روی درختان sprayed
[ترجمه گوگل]همانطور که هواپیما درختان میوه را اسپری می کند حشره کش درختان را می سوزاند

7. The farmers dusted crops with an insecticide.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان با حشره کش کشاورزی را گردگیری می کردند
[ترجمه گوگل]کشاورزان مواد مخدر را حشره کش کردند

8. The farmers dusted with an insecticide in late spring.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان در بهار خواب با حشره کش سرگرم بودند
[ترجمه گوگل]کشاورزان در اواخر بهار با حشره کش مضر شدند

9. Treatment involves the application of insecticide by pressure spray in the form of pungent solvents or water-based emulsions or pastes.
[ترجمه ترگمان]درمان شامل استفاده از اسپری حشره کش به شکل حلال و یا خمیر دندان مبتنی بر آب است
[ترجمه گوگل]درمان شامل استفاده از حشره کش ها توسط اسپری فشار در فرم حلال های تند و یا امولسیون ها یا پاست های بر پایه آب است

10. Spray with a suitable insecticide or use biological control.
[ترجمه ترگمان]اسپری خشک را با استفاده از حشره کش مناسب و یا استفاده از کنترل بیولوژیکی اسپری بکنید
[ترجمه گوگل]اسپری با یک حشره کش مناسب و یا استفاده از کنترل بیولوژیکی

11. But they began to develop resistance to the insecticide.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها شروع به گسترش مقاومت در برابر حشره کش کردند
[ترجمه گوگل]اما آنها شروع به مقاومت در برابر حشره کش کردند

12. Apply the insecticide sparingly.
[ترجمه ترگمان]از حشره کش استفاده کنید
[ترجمه گوگل]حشره کش را به اندازه کافی مصرف کنید

13. He is spraying insecticide.
[ترجمه ترگمان]او در حال پاشیدن حشره کش است
[ترجمه گوگل]او حشره کش است

14. Spray with a soap-based insecticide twice weekly until clear.
[ترجمه ترگمان]اسپری حشره کش را دو بار به صورت هفتگی تا قبل از تمیز کردن اسپری بکنید
[ترجمه گوگل]اسپری را با یک حشره کش مبتنی بر صابون دو بار در هفته تا روشن کنید

پیشنهاد کاربران

act of killing insects

پیف پاف ( اصطلاح )

insecticide ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: حشره کش 2
تعریف: ماده ای شیمیایی که از آن برای از بین بردن حشرات استفاده می شود


کلمات دیگر: