1. My husband says he's going through the male menopause!
[ترجمه ترگمان]شوهرم میگه که از یائسگی مردانه میگذره
[ترجمه گوگل]شوهر من می گوید که او از طریق یائسگی مرد می رود!
2. The male menopause is said to affect men who are approaching middle age.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که یائسگی مردان را تحت تاثیر قرار می دهد که به سن متوسط نزدیک می شوند
[ترجمه گوگل]گفته می شود که یائسگی مردان بر مردان مبتلا به سنین میانسالی تأثیر می گذارد
3. In her latest book she discusses the menopause, which is a subject that concerns all womankind.
[ترجمه ترگمان]در آخرین کتاب خود، she را مورد بحث قرار می دهد که موضوعی است که مربوط به همه زن ها است
[ترجمه گوگل]او در آخرین کتاب خود او درباره یائسگی بحث می کند، که موضوعی است که در مورد همه زنان بشری است
4. After the menopause a woman cannot bear a child.
[ترجمه فرزاد] پس از یائسگی، زن قدرت باروری خود را از دست می دهد.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یائسگی یه زن نمی تونه یه بچه رو تحمل کنه
[ترجمه گوگل]پس از یائسگی یک زن نمی تواند یک کودک را تحمل کند
5. Conditions like the menopause where, in the past, women were told it was just a phase they were going through.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، زنان گفتند که در گذشته، زنان به آن ها گفته بودند که این تنها مرحله ای است که آن ها از آن عبور می کنند
[ترجمه گوگل]شرایطی مانند یائسگی که قبلا به زنان گفته شده بود، فقط یک فاز بود که از آن گذشت
6. This can worsen after the menopause, when the face becomes hairier, while other body hair thins.
[ترجمه ترگمان]این می تواند بعد از یائسگی را بدتر کند، در حالی که صورت به hairier تبدیل می شود، در حالی که دیگر موهای بدن خشک می شود
[ترجمه گوگل]این می تواند پس از یائسگی، هنگامی که صورت مودار تر می شود، در حالی که سایر موهای بدن کاهش می یابد
7. My own diagnosis - male menopause with too much of the flesh pots - failed most miserably.
[ترجمه ترگمان]تشخیص من از یائسگی مردانه با مقدار زیادی ظرف گوشت - شکست خورد
[ترجمه گوگل]تشخیص شخصی من - یائسگی مردانه با بیش از حد گلدانهای گوشتی - بیشتر از بدبختی ناکام مانده است
8. After menopause theses daily rhythms decline in amplitude towards zero.
[ترجمه ترگمان]بعد از یائسگی، ریتم های روزمره به سمت صفر کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]بعد از پایان نامه های دوران یائسگی، ریتم های روزانه دامنه به سمت صفر کاهش می یابد
9. Menopause could be the reason heart disease is more prevalent in women over 55 compared to younger women.
[ترجمه ترگمان]menopause می تواند دلیل بیماری قلبی در زنان بالای ۵۵ سال در مقایسه با زنان جوان باشد
[ترجمه گوگل]یائسگی می تواند دلیل بیماری در زنان بیش از 55 در مقایسه با زنان جوان باشد
10. Menopause symptoms are similar to those of food intolerance and may in fact be triggered off by hormone changes.
[ترجمه ترگمان]علائم menopause شبیه به نشانه های عدم تحمل غذا هستند و ممکن است در حقیقت با تغییرات هورمونی بوجود آیند
[ترجمه گوگل]علائم یائسگی شبیه به عدم تحمل غذا است و ممکن است در حقیقت با تغییرات هورمونی ایجاد شود
11. Of course I did. Male menopause?
[ترجمه ترگمان] البته که کردم یائسگی مردانه؟
[ترجمه گوگل]البته من یائسگی مردانه؟
12. If one of us goes through menopause, we all suffer a collective hot flash.
[ترجمه ترگمان]اگر یکی از ما از طریق یائسگی برود، همه ما دچار یک فلاش داغ جمعی می شویم
[ترجمه گوگل]اگر یکی از ما از طریق یائسگی برود، همه ما یک فلاش جمعی رنج می بریم
13. Some doctors still regard menopause as a malady.
[ترجمه ترگمان]بعضی از دکترها هنوز یائسگی را به عنوان یک بیماری تلقی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از پزشکان هنوز در معرض یائسگی هستند
14. Reproductive system After the menopause, women are no longer able to bear children, as their ovaries stop releasing eggs.
[ترجمه ترگمان]؟ نظام تولید مثل بعد از یائسگی، زنان دیگر قادر به تحمل کودکان نیستند، زیرا تخمدان آن ها تخم گذاری می کند
[ترجمه گوگل]سیستم تولید مثل پس از یائسگی، زنان دیگر قادر به تحمل فرزندان نیستند، زیرا تخمدانها تخمک را آزاد می کنند
15. The menopause is an experience which causes many women considerable anxiety.
[ترجمه ترگمان]یائسگی تجربه ای است که موجب اضطراب بسیاری از زنان می شود
[ترجمه گوگل]یائسگی تجربه ای است که موجب اضطراب قابل توجه بسیاری از زنان می شود