کلمه جو
صفحه اصلی

gene


معنی : ژن
معانی دیگر : (نسل شناسی) ژن (که عامل تعیین وراثت بوده و بخش عمده اش از پروتئین و dna ساخته شده است)، همه زا، زاد، اسم خاص مذکر (مخفف: eugene)، زیست شناسی ژن، عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است

انگلیسی به فارسی

(زیست‌شناسی) ژن، عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است


انگلیسی به انگلیسی

• male first name (short form of eugene)
section of a chromosome which transmits a particular hereditary characteristic
genes are parts of cells which control the physical characteristics, growth, and development of living things. they are passed on from one generation to another.

اسم ( noun )
• : تعریف: a section of a chromosome that determines the structure of a single protein or part of one, thereby influencing a particular hereditary characteristic, such as eye color, or a particular biochemical reaction.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] ژن ؛ واحد توارث، قسمی از یک ژن .
[بهداشت] ژن - زاگ

مترادف و متضاد

ژن (اسم)
gene

جملات نمونه

1. gene action
کنش زادی،کنش ژنی

2. gene exchange
مبادله ی ژنی

3. extranuclear gene
ژن برون هسته ای

4. a recessive gene
زاد نهفته،ژن مغلوب

5. The gene is passed on to their children.
[ترجمه ترگمان]این ژن به کودکان خود منتقل می شود
[ترجمه گوگل]ژن به فرزندان خود منتقل می شود

6. Gene mutations are alterations in the DNA code.
[ترجمه ترگمان]ژن mutations در کد DNA تغییر می کند
[ترجمه گوگل]جهش ژنها تغییرات در کد DNA است

7. Sickle-cell anaemia is passed on through a recessive gene.
[ترجمه ترگمان]کم خونی در سلولی از طریق یک ژن مغلوب عبور می کند
[ترجمه گوگل]آنمی سلولی سکتک از طریق یک ژن کشنده منتقل می شود

8. Now, the gene they discovered today doesn't account for all those cases.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، ژن ها که امروز کشف کرده اند، برای تمامی این موارد در نظر گرفته نمی شود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، ژن هایی که امروز کشف کردند، برای همه این موارد حساب نمی شود

9. The drug blocks the action of the cancer gene.
[ترجمه ترگمان]این دارو عمل ژن سرطان را مسدود می کند
[ترجمه گوگل]این دارو باعث محدود کردن فعالیت ژن سرطانی می شود

10. The disease is caused by a defective gene.
[ترجمه ترگمان]این بیماری ناشی از یک ژن معیوب است
[ترجمه گوگل]بیماری توسط یک ژن معیوب ایجاد می شود

11. This particular gene is passed down through the male line.
[ترجمه ترگمان]این ژن خاص از طریق خط مرد به پایین منتقل می شود
[ترجمه گوگل]این ژن خاص از طریق خط مردی عبور می کند

12. Scientists have identified the gene that causes abnormal growth.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان ژن را شناسایی کرده اند که موجب رشد غیر عادی می شود
[ترجمه گوگل]دانشمندان ژن را شناسایی کرده اند که موجب رشد غیر طبیعی می شود

13. This mutant gene is thought to cause cancer.
[ترجمه ترگمان]این ژن جهش یافته فکر می کنه که باعث سرطان میشه
[ترجمه گوگل]فکر می کنم این ژن جهش یافته باعث ایجاد سرطان می شود

14. Evidence is accumulating that a defective gene may be responsible for this disease.
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که یک ژن ناقص ممکن است مسئول این بیماری باشد
[ترجمه گوگل]شواهد جمع آوری شده است که یک ژن معیوب ممکن است مسئول این بیماری باشد

15. Gene has to wear a jacket and tie to work.
[ترجمه ترگمان]ژن باید ژاکت بپوشد و کراوات خود را ببندد
[ترجمه گوگل]ژن باید لباس و کراوات را بپوشاند تا کار کند

gene action

کنش زادی، کنش ژنی


gene exchange

مبادله‌ی ژنی


پیشنهاد کاربران

نوع_نسل

ژن

gene ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: ژن
تعریف: واحد کارکردی وراثت که جایگاه خاصی را در فام‏تن اشغال می‏کند

به معنی = زاینده

ریشه


کلمات دیگر: