کلمه جو
صفحه اصلی

injury


معنی : صدمه، ضرر، اسیب
معانی دیگر : (صدمه ی بدنی یا روحی) آسیب، گزند، آزار، زخم، توهین، خوارداشت، (عمل زیان آور به مال یا شهرت و غیره) زیان، لطمه، خسارت، اجحاف، ستم، ناروا

انگلیسی به فارسی

اسیب، صدمه


صدمه، اسیب، ضرر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: injuries
(1) تعریف: any damage or wrong that causes hardship or suffering.
مترادف: hurt, wound
مشابه: affront, damage, detriment, disservice, evil, harm, sore, trauma, wrong

(2) تعریف: a particular instance of harm, esp. physical; wound.
مترادف: wound
مشابه: bruise, contusion, cut, gash, harm, hurt, insult, laceration, lesion, scrape, scratch, sore, stab, trauma

(3) تعریف: in law, any wrongful act done to another.
مترادف: wrong
مشابه: abuse, calumny, defamation, disservice, enormity, grievance, injustice, libel, malfeasance, misdeed, slander, tort

• hurt; wound; harm, damage; insult, offense
an injury is damage done to a person's body.

دیکشنری تخصصی

[فوتبال] صدمه-آسیب
[بهداشت] آسیب

مترادف و متضاد

صدمه (اسم)
indemnity, hurt, shock, harm, maim, concussion, injury, disservice, displeasure, scathe

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

اسیب (اسم)
hurt, damage, mar, inconvenience, harm, strain, lesion, injury, trauma, teen, tort

hurt, harm


Synonyms: abrasion, abuse, affliction, affront, agony, bad, bite, blemish, boo-boo, bruise, burn, chop, cramp, cut, damage, deformation, detriment, discomfiture, disservice, distress, evil, fracture, gash, grievance, hemorrhage, ill, impairment, indignity, injustice, insult, laceration, lesion, libel, loss, mischief, misery, mutilation, nick, ouch, outrage, pang, ruin, scar, scratch, shock, slander, sore, sprain, stab, sting, suffering, swelling, trauma, twinge, wound, wrong


Antonyms: aid, assistance, benefit, blessing, favor, good, health, help, right


جملات نمونه

1. an injury ruled him out for the game
صدمه ی بدنی شرکت او در مسابقه را غیر ممکن کرد.

2. soon his injury mended
جراحات او به زودی شفا یافت.

3. . . . with consequent injury to the men's morale and efficiency
. . . با لطمه ی بعدی به روحیه ی افراد و کارایی آنان

4. add insult to injury
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن

5. do oneself an injury
به خود صدمه زدن،به خود آسیب رساندن

6. he sustained a foot injury
پایش آسیب دید.

7. the release of her injury claims came as a great surprise
انصراف او از ادعای خسارت بسیار غیر مترقبه بود.

8. to add insult to injury
علاوه بر آسیب رساندن توهین هم کردن،صدمه زدن و اهانت هم کردن

9. he was hobbled by an ankle injury
صدمه به مچ پا او را شل کرده بود.

10. he was sidelined by a bodily injury
به خاطر صدمه ی بدنی از شرکت محروم شد.

11. i take it as a personal injury
من آن را توهین شخصی تلقی می کنم.

12. she released all claims regarding personal injury
در مورد صدمه ای که به او وارد شده بود صرفنظر کرد.

13. He made a remarkable recovery from a shin injury.
[ترجمه ترگمان]از زخم ساق پا بهبود قابل توجهی به دست آورد
[ترجمه گوگل]او بهبود قابل ملاحظه ای از آسیب های ناگهانی ایجاد کرد

14. Injury threatened to wreck his sporting career.
[ترجمه امین جهانگرد] مصدومیت حرفه ورزشیش و تهدید کرد
[ترجمه ترگمان]Injury تهدید کرد که حرفه ورزشی او را ویران خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آسیب تهدید کرد که کار ورزشی خود را خراب کند

15. Cried enough, you will go, injury will be good.
[ترجمه ترگمان]همین کافی است که بروی، جراحت هم خوب خواهد بود
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی گریه می کنید، می روید، آسیب خواهد بود

16. I take it as a personal injury.
[ترجمه ترگمان]من اینو به عنوان یه زخم شخصی تلقی می کنم
[ترجمه گوگل]من آن را به عنوان یک آسیب شخصی می گیرم

17. Webster has not played since suffering a hamstring injury in the opening game.
[ترجمه ترگمان]وبستر از آن زمان که مبتلا به جراحت hamstring ران در بازی افتتاحیه است، بازی نکرده است
[ترجمه گوگل]وبستر پس از مصدومیت همسترینگ در بازی افتتاح شد

18. The injury jinx has struck Real Madrid.
[ترجمه ترگمان]طلسم صدمه و صدمه به ریال مادرید اصابت کرده است
[ترجمه گوگل]جیمز جرارد به رئال مادرید ضربه زده است

19. He avoided the draft because of a foot injury.
[ترجمه ترگمان]او به دلیل جراحت پا از این پیش نویس خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او پیش از این به دلیل مصدومیت پا جلوگیری کرد

20. A knee injury forced her to withdraw from the competition.
[ترجمه ترگمان]جراحت زانو او را وادار به کناره گیری از مسابقه کرد
[ترجمه گوگل]آسیب زانو او را مجبور به عقب نشینی از رقابت کرد

21. If the truth is a kind of injury, please choose to lie. If the injury is a lie, please choose the silent. If silent is one kind of injury, please choose to leave.
[ترجمه ترگمان]اگر حقیقت نوعی آسیب است، لطفا انتخاب کنید که دروغ بگویید اگر جراحت یک دروغ است، لطفا سکوت را انتخاب کنید اگر سکوت یک نوع آسیب باشد، لطفا انتخاب کنید که آنجا را ترک کنید
[ترجمه گوگل]اگر حقیقت نوعی آسیب باشد، لطفا دروغ بگذارید اگر آسیب دروغ باشد، لطفا سکوت را انتخاب کنید اگر خاموش یک نوع آسیب باشد، لطفا انتخاب کنید که ترک کنید

She fell but her injuries were not serious.

او افتاد؛ ولی صدمات وارده به وی وخیم نبود.


the injuries to her mental health

گزندهای وارده به سلامت روحی او


He sustained a foot injury.

پایش آسیب دید.


... with consequent injury to the men's morale and efficiency

... با لطمه‌ی بعدی به روحیه‌ی افراد و کارایی آنان


I take it as a personal injury.

من آن را توهین شخصی تلقی می‌کنم.


don't lift that stone, you'll do yourself an injury!

آن سنگ را بلند نکن، به خودت صدمه خواهی زد!


اصطلاحات

add insult to injury

علاوه‌بر آسیب رساندن توهین هم کردن


do oneself an injury

به خود صدمه‌زدن، به خود آسیب رساندن


پیشنهاد کاربران

صدمه ای که در اثر یک حادثه رخ داده

میزان آسیب دیدن فوتبالیست

مسدومیت

آسیب دیده

صدمه

صدمه ، آسیب ، جراحت 🥠🥠
Frank Ribery has missed several games through injury
فرانک ریبری به دلیل آسیب دیدگی چند بازی را از دست داده است
هنر 88 ، تجربی 85

صدمه
1. Hurt ; wound ; harm , damage ; insult , offense
2. an injury is a damage done to a person's body

جراحت

مصدومیت

damage
Hurt


کلمات دیگر: