کلمه جو
صفحه اصلی

estrogen


(تنکرد شناسی - پزشکی) استروژن، ورتاک زا، هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود، ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجود داردودارای اثرات حیاتی مشابه است

انگلیسی به فارسی

هورمون جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان می‌شود، ماده که به‌طور طبیعی در گیاهان وجود دارد و دارای اثرات حیاتی مشابه است


استروژن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of several female hormones that produce sexual heat and capability of pregnancy in most mammals, and that produce and maintain other female characteristics.

• female sex hormone which is secreted by the ovaries and is responsible for the development and maintenance of the female sexual characteristics (biochemistry)

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] استروژن. بر چسبی کلی برای گروهی هورمونهای استروئید وابسته که بطور عمده توسط تخمدانها، و به مقدار کم قشر غده فوق کلیوی تولید می شوند. بیضه ها نیز به مقدار جزیی استروژن ترشح می کنند. از انواع استروژن ESTRONE- ESTRADIOL و متابولیت آنها ESTRIOL است . استروژن ها مسئول رشد اکثر صفات جنسی ثانوی- رشد پستانها و آلت تناسلی و ذخیره شدن چربی – است، اما رویش موی زهار و زیر بغل تحت تاثیر آندروژن است. تغییرات دوره ای رحم نیز که به عادت ماهانه می انجامد تحت تاثیر استروژن است.

جملات نمونه

1. You still need a prescription for estrogen and testosterone.
[ترجمه ترگمان] تو هنوز به یه نسخه برای استروژن و تستسترون نیاز داری
[ترجمه گوگل]شما هنوز برای نسخه استروژن و تستوسترون نیاز دارید

2. For other cardiovascular problems, such as stroke, the estrogen users had a 73 % reduction in mortality.
[ترجمه ترگمان]برای دیگر مشکلات قلبی عروقی مانند سکته، مصرف کنندگان استروژن به ۷۳ درصد کاهش مرگ و میر نیاز داشتند
[ترجمه گوگل]برای سایر مشکلات قلبی عروقی، مانند سکته مغزی، مصرف کنندگان استروژن میزان مرگ و میر را 73٪ کاهش دادند

3. About 30 years ago the estrogen receptor protein was first isolated from the rat uterus.
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ سال پیش، پروتئین گیرنده استروژن، برای اولین بار از رحم موش جدا شد
[ترجمه گوگل]حدود 30 سال پیش پروتئین گیرنده استروژن ابتدا از رحم ریه جدا شد

4. Another theory suggests that estrogen levels, which increase after ovulation, inhibit the release of serotonin in the brain.
[ترجمه ترگمان]نظریه دیگر نشان می دهد که سطوح استروژن، که بعد از تخمک گذاری افزایش می یابد، انتشار سروتونین در مغز را مهار می کند
[ترجمه گوگل]نظریه دیگری نشان می دهد که سطوح استروژن که پس از تخمک افزایش می یابند، آزاد شدن سروتونین در مغز را مهار می کنند

5. Only the benefits of estrogen replacement therapy have been clinically proven: It guards against heart disease and osteoporosis in post-menopausal women.
[ترجمه ترگمان]به طور بالینی تنها مزایای درمان جایگزینی استروژن به طور بالینی ثابت شده اند: این بیماری در مقابله با بیماری های قلبی و پوکی استخوان در زنان بعد از یائسه می باشند
[ترجمه گوگل]تنها اثربخشی درمان جایگزین استروژن به اثبات رسیده است: این بیماری در برابر بیماری های قلبی و پوکی استخوان در زنان بعد از یائسگی محافظت می کند

6. But besides estrogen therapy there are no medical therapies known to stop the hot flashes and improve sleep.
[ترجمه ترگمان]اما به غیر از درمان استروژن، هیچ درمانی درمانی وجود ندارد که بتواند فلاش داغ را متوقف کرده و خواب را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]اما علاوه بر درمان استروژن، درمان های پزشکی نیز برای متوقف کردن گرگرفتگی و بهبود خواب وجود ندارد

7. Estrogen is said to enhance cognitive function.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که Estrogen کارکرد شناختی را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]گفته می شود استروژن به افزایش عملکرد شناختی کمک می کند

8. The same form of estrogen also prevented replication of the virus.
[ترجمه ترگمان]همان نوع استروژن نیز از تکرار این ویروس جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]همان فرم استروژن همچنین از تکرار ویروس جلوگیری کرد

9. Older women can suffer bone loss caused by estrogen deficiency.
[ترجمه ترگمان]زنان مسن تر می توانند از کمبود استخوان که ناشی از کمبود استروژن است، رنج ببرند
[ترجمه گوگل]زنان مسن تر می توانند از کمبود استخوانی ناشی از کمبود استروژن رنج ببرند

10. In the body, it changes into estrogen and testosterone.
[ترجمه ترگمان] توی بدن، تبدیل به استروژن و تستوسترون میشه
[ترجمه گوگل]در بدن، آن را به استروژن و تستوسترون تغییر می دهد

11. Estrogen replacement relieves such symptoms of menopause as hot flashes and night sweats, reduces bone loss and relieves vaginal dryness.
[ترجمه ترگمان]جایگزینی Estrogen، این علائم یائسگی را به عنوان flashes داغ و عرق شب از بین می برد، کاهش استخوان را کاهش می دهد و خشکی واژینال می کاهد
[ترجمه گوگل]جایگزینی استروژن باعث از بین بردن علائم یائسگی مانند گرگرفتگی و عرق شبانه، کاهش استخوان و کاهش خشکی واژن می شود

12. Hot flashes are associated with reduced estrogen production and the way the body regulates temperature.
[ترجمه ترگمان]فلاش های پایه با کاهش تولید استروژن و نحوه تنظیم دمای بدن مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]فلاش های داغ با کاهش تولید استروژن و نحوه تنظیم دمای بدن همراه است

13. Objective To explore the effect of estrogen on the permeability of retinal blood vessel by ovariectomy.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی اثر استروژن بر نفوذپذیری سفینه خونی شبکیه با استفاده از ovariectomy
[ترجمه گوگل]هدف بررسی اثر استروژن بر نفوذ پذیری رگ خونی شبکیه توسط تخمدان

14. The exudation of progestational hormone and estrogen to palace neck mucus action is completely contrary.
[ترجمه ترگمان]The هورمون progestational و استروژن تا خلط گردن کاخ، به طور کامل مخالف است
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون هورمون پروژستازی و استروژن به عمل کلاسیک گردن کاملا بر خلاف است


کلمات دیگر: