1. sometimes, ambiguity adds to the beauty of poetry
گاهی اوقات ابهام زیبایی شعر را بیشتر می کند.
2. a style clear of ambiguity
سبکی عاری از ابهام
3. There is a degree of ambiguity in this statement.
[ترجمه ترگمان]در این بیانیه نوعی ابهام وجود دارد
[ترجمه گوگل]در این بیانیه ای، ابهامی وجود دارد
4. When keeping the ambiguity with you ,I fear I will fall in love with you, and I fear I will cry after your leaving.
[ترجمه کوروش] دودلی در رابطه ام با تو، هراس از افتادن در دام عشق است. هراس از گریستن در آن روزی، که دیگر نیستی.
[ترجمه ترگمان]وقتی که موضوع را با تو در میان بگذارم، می ترسم که عاشقت بشوم، و می ترسم که بعد از رفتن تو گریه کنم
[ترجمه گوگل]وقتی که ابهام را با شما حفظ میکنم، ترس دارم که از شما عاشق تو هستم، و از اینکه میروم پس از خروج شما گریه میکنم
5. Incorrect choice of words leads to ambiguity for the reader.
[ترجمه ترگمان]انتخاب نادرست کلمات منجر به ابهام برای خواننده می شود
[ترجمه گوگل]انتخاب نادرست کلمات منجر به ابهام برای خواننده می شود
6. Much British humour depends on ambiguity.
[ترجمه ترگمان]طنز انگلیسی بیشتر به ابهام بستگی دارد
[ترجمه گوگل]طنز بسیاری از بریتانیا به ابهام بستگی دارد
7. Don't touch ambiguity when you are in love.
[ترجمه ترگمان]زمانی که عاشق هستید، ابهام را لمس نکنید
[ترجمه گوگل]وقتی عاشق شدید، ابهام را لمس نکنید
8. There was an element of ambiguity in the president's reply.
[ترجمه ترگمان]در پاسخ رئیس جمهور یک عنصر ابهام وجود داشت
[ترجمه گوگل]در پاسخ رئیس جمهور، عنصری از ابهام وجود دارد
9. The course teaches students to avoid ambiguity and obscurity of expression.
[ترجمه ترگمان]این دوره به دانش آموزان آموزش می دهد تا از ابهام و ابهام بیان اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]این دوره به دانشجویان آموزش می دهد تا از ابهام و ناآگاهی از بیان جلوگیری کنند
10. It's a work full of paradox and ambiguity.
[ترجمه ترگمان]این کار پر از تناقض و ابهام است
[ترجمه گوگل]این یک کار پر از پارادوکس و ابهام است
11. To remove any ambiguity we have to acquire more accurate information.
[ترجمه ترگمان]برای رفع هرگونه ابهام باید اطلاعات دقیق تری بدست آوریم
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن هر گونه ابهام، ما باید اطلاعات دقیقتری کسب کنیم
12. Ambiguity arises when students' spoken English is very limited.
[ترجمه ترگمان]Ambiguity زمانی بروز می کند که دانش آموزانی که به زبان انگلیسی صحبت می کنند، بسیار محدود است
[ترجمه گوگل]ابهام هنگامی بوجود می آید که زبان انگلیسی صحبت شده بسیار محدود است
13. There was some ambiguity in what he said.
[ترجمه ترگمان]در گفته های او نوعی ابهام وجود داشت
[ترجمه گوگل]در آنچه که او گفت، برخی ابهام وجود داشت
14. There will always be some ambiguity about what actually happened.
[ترجمه ترگمان]همیشه یک ابهام در مورد آنچه واقعا اتفاق می افتد وجود دارد
[ترجمه گوگل]همیشه وجود دارد ابهام در مورد آنچه در واقع اتفاق افتاده است
15. There is considerable ambiguity about what this part of the agreement actually means.
[ترجمه ترگمان]ابهام قابل توجهی در مورد این که این بخش از قرارداد واقعا به چه معنی است وجود دارد
[ترجمه گوگل]ابهام قابل توجهی در مورد این که این بخش از توافق بدان معنی دارد وجود دارد