کلمه جو
صفحه اصلی

fundamentalism


معنی : بنیاد گرایی
معانی دیگر : اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان

انگلیسی به فارسی

اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان، بنیادگرایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: fundamentalist (adj.), fundamentalist (n.)
• : تعریف: (sometimes cap.) a movement within Protestant Christianity that accepts the literal truth of the Bible and encourages strict adherence to narrow moral and cultural norms.

• strict adherence to a system of beliefs (especially religious)
fundamentalism is belief in the original form of a religion, without accepting any later ideas.

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] کارکرد گرایی. در روان شناسی

مترادف و متضاد

بنیاد گرایی (اسم)
fundamentalism

جملات نمونه

1. the tilt toward religious fundamentalism
گرایش به بنیادگرایی مذهبی

2. Religious fundamentalism was spreading in the region.
[ترجمه ترگمان]بنیادگرایی مذهبی در منطقه گسترش می یافت
[ترجمه گوگل]بنیادگرایی مذهبی در منطقه گسترش یافت

3. Recent years have witnessed a growth in religious fundamentalism.
[ترجمه ترگمان]سال های اخیر شاهد رشد بنیادگرایی مذهبی بوده ایم
[ترجمه گوگل]سال های اخیر شاهد رشد بنیادگرایی مذهبی بوده است

4. When the political climate tilted towards fundamentalism he was threatened.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آب و هوای سیاسی به سوی بنیادگرایی متمایل می شد، تهدید می شد
[ترجمه گوگل]زمانی که اوضاع سیاسی به سمت بنیادگرایی کشیده شد، تهدید شد

5. Since then, we have become starkly aware of fundamentalism in: all the great religions of the world.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، ما کاملا از بنیادگرایی در جهان آگاه می شویم: همه ادیان بزرگ جهان
[ترجمه گوگل]از آن به بعد، ما به شدت از بنیادگرایی آگاهیم: همه ادیان بزرگ جهان

6. To this, fundamentalism as expressed in the articles is totally alien.
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، بنیادگرایی که در مقالات بیان شده، کاملا بیگانه است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، بنیادگرایی در مقالات بیان شده کاملا بیگانه است

7. Indeed, one of the strengths of fundamentalism is that its apologetics are within the reach of the average man and woman.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، یکی از نقاط قوت بنیادگرایی این است که apologetics در دسترس زنان و مردان متوسط قرار دارند
[ترجمه گوگل]در واقع، یکی از نقاط قوت بنیادگرایی این است که معصومیت آن در دسترس مردان متوسط ​​است

8. In Egypt, fundamentalism and feminism have long existed side by side.
[ترجمه ترگمان]در مصر، بنیادگرایی و فمینیسم از دیرباز عرصه وجود داشته است
[ترجمه گوگل]در مصر، بنیادگرایی و فمینیسم همواره در کنار هم بوده اند

9. Fundamentalism is radically anti - catholic in its refusal to accept any form of priestly mediation.
[ترجمه ترگمان]Fundamentalism به شدت مخالف مذهب کاتولیک است تا هر گونه وساطت کشیشی را بپذیرد
[ترجمه گوگل]بنیادگرایی در برابر خودداری از قبول هر گونه واسطه ی وجدان وجدان، ضد کاتولیک است

10. New Zealand never embraced free-market fundamentalism; we have been force-fed it.
[ترجمه ترگمان]نیوزلند هرگز بنیادگرایی در بازار آزاد را در آغوش نگرفته است؛ ما به آن غذا داده ایم
[ترجمه گوگل]نیوزیلند هرگز بنیادگرایی بازار آزاد را پذیرفت؛ ما آن را تحمل کردیم

11. This kind of fundamentalism is easily identifiable in the world today.
[ترجمه ترگمان]این نوع بنیادگرایی در جهان امروز به راحتی قابل شناسایی است
[ترجمه گوگل]این نوع بنیادگرایی امروزه در جهان به راحتی قابل شناسایی است

12. In the old, inherited sense fundamentalism is a good thing because it alleviates pain and suffering.
[ترجمه ترگمان]در مفهوم قدیمی، بنیادگرایی به ارث برده شده چیز خوبی است زیرا باعث کاهش درد و رنج می شود
[ترجمه گوگل]در بنیادگرایی اندیشه قدیمی که به ارث برده می شود، یک چیز خوب است، زیرا درد و رنج را کاهش می دهد

13. Fundamentalism is a belief system that can not be refuted because it comes from a supreme being.
[ترجمه ترگمان]Fundamentalism یک سیستم اعتقادی است که نمی توان آن را رد کرد چون از یک موجود عالی نشات می گیرد
[ترجمه گوگل]بنیادگرایی یک سیستم اعتقادی است که نمیتواند رد شود، زیرا از یک موجود برتر می آید

14. Fundamentalism of all persuasions is corrupting governments and fueling fear and resentment.
[ترجمه ترگمان]عدم تمایل آن ها فاسد کردن دولت ها و ترس و بیزاری است
[ترجمه گوگل]بنیادگرایی از همه متقاعدکنندگان دولتها را فساد می کند و باعث ترس و ناامیدی می شود


کلمات دیگر: