1. frequency curve
منحنی فراوانی
2. frequency diagram
نمودار فراوانی
3. frequency meter
بسامد سنج
4. flicker frequency
بسامد چشمک
5. heterodyne frequency
بسامد دگرآمیز
6. high frequency waves
امواج پر بسامد
7. the frequency of divorce amongst the lower classes
کثرت طلاق بین طبقات پایین تر
8. angular frequency
بسامد زاویه ای
9. high (or low) frequency waves
امواج پر (یا کم) بسامد
10. earthquakes appear to be increasing in frequency
ظاهرا تعداد زلزله ها رو به تزاید است.
11. advertising must be paced so that its frequency increases as we get closer to norooz
تبلیغ باید طوری تنظیم شود که هر چه به نوروز نزدیک تر می شویم بسامد آن بیشتر شود.
12. This radio signal has a frequency of 800000 cycles per second.
[ترجمه ترگمان]این سیگنال رادیویی دارای فرکانسی از چرخه های قاعدگی در ثانیه است
[ترجمه گوگل]این سیگنال رادیویی دارای فرکانس 800000 دور در ثانیه است
13. In the evening this station changes frequency and broadcasts on another band.
[ترجمه ترگمان]در عصر این ایستگاه فرکانس و پخش برنامه را در یک باند دیگر تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]در شب این ایستگاه فرکانس و پخش را در گروه دیگری تغییر می دهد
14. We can often correlate age with frequency of illness.
[ترجمه ترگمان]ما اغلب می توانیم سن را با فراوانی بیماری مرتبط کنیم
[ترجمه گوگل]ما اغلب می توان سن را با فراوانی بیماری مرتبط کرد
15. Accidents are happening with increasing frequency.
[ترجمه ترگمان]حوادث با افزایش فرکانس اتفاق می افتند
[ترجمه گوگل]حوادث با افزایش فرکانس اتفاق می افتد
16. If we can know their frequency we will monitor their talking.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم فرکانس آن ها را بدانیم، صحبت آن ها را کنترل خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]اگر ما می توانیم از فرکانس آنها اطلاع داشته باشیم، آنها صحبت های خود را کنترل خواهند کرد
17. You can't hear waves of such a high frequency.
[ترجمه ترگمان]صدای امواج انقدر بلند نیست
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید موجهایی از این فرکانس را بشنوید