کلمه جو
صفحه اصلی

brightness


معنی : لمعه
معانی دیگر : درخشانی، تابندگی، درخشندگی، فروغ، جلوه گری (رجوع شود به: bright)، تیزهوشی، روشنی، تابش، زیرکی

انگلیسی به فارسی

درخشانی، تابندگی، درخشندگی، فروغ، جلوه‌گری (رجوع شود به: bright)


تیزهوشی


میزان تابناکی رنگ (که مستقل از نوع رنگ و نسبت به تابناکی سفید خالص محاسبه می‌شود)


روشنایی، لمعه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality, state, or condition of being bright.
مشابه: glare, luster, radiance

(2) تعریف: the quality of luminousness in color.
مشابه: glow

• luminosity; radiance; cheerfulness; intelligence, cleverness; clarity

دیکشنری تخصصی

[سینما] روشنی - درخشش
[کامپیوتر] درخشندگی - روشنایی . درخشندگی - فیلتری نوری که کارکردی مانند دکمه روشنایی در تلویزیون یا صفحه نمایش کامپیوتر دارد. این فیلتر تمام ناحیه تحت پوشش خود را تاریک یا روشن می کند و ممکن است با فیلتر میزان درخشندگی ترکیب شود . زیرا هر دو فیلتر بر هم اثر می گذاردند. کنترل نرم افزاری که معمولا" در دستگاههای اسکنر وجود دارد و برای تنظیم روشنایی کلی تصویر به کار می رود0
[برق و الکترونیک] روشنایی 1. مشخصه ای از نور که حس بینایی از کم و زیاد بودن آن می دهد . 2. نام قبلی luminance - روشنی
[نساجی] شفافیت - درخشش - درخشندگی
[روانپزشکی] درخشندگی، به صورت یک اصطلاح غیرتکنیکی به هوش نسبتاً بالا نیز گفته می شود.

مترادف و متضاد

لمعه (اسم)
brightness

shine


Synonyms: luster, illumination, light, luminosity, shine, brilliance, glaze, gloss


Antonyms: dullness, darkness


intelligence


Synonyms: smarts, acumen, aptitude, brilliance, competence, IQ


Antonyms: stupidity


جملات نمونه

1. the stars were losing their brightness
ستارگان درخشش خود را از دست می دادند.

2. 'Oh, hello,' said Eileen, with forced brightness.
[ترجمه ترگمان]ایل ین با brightness اجباری گفت: اوه، سلام
[ترجمه گوگل]آیلین با روشنایی مجاز گفت: 'سلام، سلام

3. The brightness of the paint has worn off a little.
[ترجمه ترگمان]رنگ نقاشی کمی ساییده شده است
[ترجمه گوگل]روشنایی رنگ اندکی پوشیده شده است

4. Her eyes squinted against the brightness.
[ترجمه ترگمان]چشم هایش با درخشش چشم هایش را تنگ کرده بود
[ترجمه گوگل]چشمانش در برابر روشنایی خیره شده بود

5. The dark frame accentuates the brightness of the picture.
[ترجمه ترگمان]کادر تاریک، بر روشنی تصویر تاکید می کند
[ترجمه گوگل]قاب تاریک، روشنایی تصویر را افزایش می دهد

6. The star varies in brightness by about three magnitudes.
[ترجمه ترگمان]این ستاره در روشنایی با حدود سه اندازه متفاوت است
[ترجمه گوگل]ستاره در حدود سه درجه با روشنایی متفاوت است

7. You'll be impressed with the brightness and the beauty of the colors.
[ترجمه ترگمان]تو تحت تاثیر نور و زیبایی رنگ ها قرار می گیری
[ترجمه گوگل]شما با روشنایی و زیبایی رنگ ها تحت تاثیر قرار می گیرید

8. The brightness of the snow made him blink.
[ترجمه ترگمان]درخشش برف باعث شد که او پلک بزند
[ترجمه گوگل]روشنایی برف باعث شد که او چشمک بزند

9. Her burst of exuberance and her brightness overwhelmed me.
[ترجمه ترگمان]بغض و درخشش او مرا از پا در آورد
[ترجمه گوگل]انفجار او از انبساط و روشنایی او من را غرق کرد

10. Open up the lens aperture to maximize the brightness of the shot.
[ترجمه ترگمان]دیافراگم لنز را باز کنید تا روشنایی عکس را به حداکثر برسانید
[ترجمه گوگل]دیافراگم لنز را باز کنید تا روشنایی شات را به حداکثر برسانید

11. In brightness masking, a homogeneous bright field is used after the target word.
[ترجمه ترگمان]در ماسک درخشندگی، یک میدان روشن همگن بعد از کلمه هدف مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در رنگ آمیزی روشنایی، یک پس زمینه همگن رنگ پس از کلمه مورد استفاده قرار می گیرد

12. Shadowy twilight never dimmed the brightness.
[ترجمه ترگمان]گرگ ومیش تیره و سایه وار نور آفتاب را تیره و تار ندیده بود
[ترجمه گوگل]تاریکی تاریک هرگز روشنایی را تیره نکرد

13. Because if you did not wear spectacles the brightness and the glory of the Emerald City would blind you.
[ترجمه ترگمان]چون اگر عینک آفتابی نداشته باشی درخشندگی و شکوه شهر زمرد، تو را کور خواهد کرد
[ترجمه گوگل]چون اگر شما عینک نزنید، روشنایی و شکوه شهر عامرلد، شما را کور می کند

14. Less color, brightness, and texture may help with visual information.
[ترجمه ترگمان]رنگ کم تر، روشنایی و بافت می تواند به اطلاعات بصری کمک کند
[ترجمه گوگل]رنگ کمتر، روشنایی و بافت ممکن است به اطلاعات بصری کمک کند

15. We could go from pitch black to brightness in the blink of an eye-and vice versa.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم از کف سیاه تا روشنایی در چشم به هم زدن چشم - و بالعکس
[ترجمه گوگل]ما می توانیم از سیاه سیاه به روشنایی در چشمک زدن و بالعکس برویم

The stars were losing their brightness.

ستارگان درخشش خود را از دست می‌دادند.


پیشنهاد کاربران

درخشندگی

روشنایی

فروزندگی


کلمات دیگر: