کلمه جو
صفحه اصلی

incubation


معنی : جوجهکشی، دوره نهفتگی یا کمون، بر خوابش
معانی دیگر : روی تخم نشینی (پرنده)، جوجه آوری، (در کشت ترکیزه و غیره) خسپش، (بیماری) دوران کمون، کمون، نهفتگی، نهانبود، خوابیدن روی تخم، طب دوره نهفتگی یاکمون

انگلیسی به فارسی

خوابیدن روی تخم، بر خوابش، جوجه کشی، (پزشکی) دوره نهفتگی یاکمون


انکوباسیون، جوجهکشی، دوره نهفتگی یا کمون، بر خوابش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: incubational (adj.)
(1) تعریف: the act or process of incubating, or the state of being incubated.

(2) تعریف: the period between the contraction of an infection and the first appearance of symptoms.

• act or process of incubating; hatching; growing, development; incubation period, time between the contraction of an infection and the appearance of symptoms

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] نهفتگی - کمون

مترادف و متضاد

جوجه کشی (اسم)
incubation

دوره نهفتگی یا کمون (اسم)
incubation

بر خوابش (اسم)
incubation

جملات نمونه

1. the optimum temperature for incubation
حرارت بهینه برای جوجه کشی

2. The illness has an incubation period of up to 1days.
[ترجمه ترگمان]این بیماری به مدت ۱ روز یک دوره کمون دارد
[ترجمه گوگل]بیماری یک دوره انکوباسیون تا 1 روز است

3. Male albatrosses share in the incubation of eggs.
[ترجمه ترگمان]albatrosses مرد در جوجه کشی به اشتراک می گذارند
[ترجمه گوگل]آلبوتروسهای مرد در انکوباسیون تخم مرغها سهیم هستند

4. In smallpox, there is an incubation period of 8-18 days between initial infection and first symptoms.
[ترجمه رامین] در آبله 8 تا 18 روز دوره کمون بین عفونت اولیه تا اولین نشانه های بیماری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در بیماری آبله، دوره incubation ۸ تا ۱۸ روز بین عفونت اولیه و علائم اولیه وجود دارد
[ترجمه گوگل]در موش صحرایی، دوره انکوباسیون بین 8-18 روز بین عفونت اولیه و علائم اول وجود دارد

5. Hepatitis has a long incubation period.
[ترجمه ترگمان]هپاتیت یک دوره رشد بلند مدت دارد
[ترجمه گوگل]هپاتیت دارای دوره انکوباسیون طولانی است

6. Through incubation and fledging, it is entirely dependent on the care of its adopted parents.
[ترجمه ترگمان]از طریق انکوباسیون و fledging، کاملا به مراقبت والدین پذیرفته شده خود وابسته است
[ترجمه گوگل]از طریق انکوباسیون و فرار از آن، کاملا وابسته به مراقبت از پدر و مادر خود را تصویب می کند

7. If time of incubation is cut, decreased activity will be seen.
[ترجمه ترگمان]اگر زمان of کاهش یابد، فعالیت کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]اگر زمان انکوباسیون قطع شود، فعالیت کاهش خواهد یافت

8. The baby Eagles are sharing the incubation room with some other new arrivals.
[ترجمه نرگس] جوجه عقابها در اتاقی مشترک با برخی جوجه های تازه متولدشدۀ دیگر قرار داده میشوند.
[ترجمه ترگمان]عقاب ها به همراه چند ورودی جدید دیگر در اتاق جوجه کشی به اشتراک گذاشته می شوند
[ترجمه گوگل]کودک عقاب ها با تعداد کمی از تازه واردان اتاق انکوباسیون را به اشتراک می گذارند

9. The incubation period almost certainly varies with the number of bacteria originally passed on.
[ترجمه ترگمان]دوره انکوباسیون به طور حتم با تعداد باکتری هایی که در اصل از آن عبور کرده اند فرق می کند
[ترجمه گوگل]دوره انکوباسیون تقریبا قطعا با تعداد باکتریهایی که در ابتدا در آن قرار دارند، متفاوت است

10. The time of incubation is related to enzyme activity in terms of product formed or substrate depleted.
[ترجمه ترگمان]زمان of مربوط به فعالیت آنزیم از نظر محصول شکل گرفته یا زیر لایه است
[ترجمه گوگل]زمان انکوباسیون مربوط به فعالیت آنزیم از لحاظ تولید محصول یا پایه پایین است

11. Step nine: Incubation and parental care Once the eggs are laid you must decide what to do with them.
[ترجمه ترگمان]مرحله ۹: پرورش و مراقبت والدین هنگامی که تخم گذاشته می شود، شما باید تصمیم بگیرید که با آن ها چه کار کنید
[ترجمه گوگل]مرحله نهم: انکوباسیون و مراقبت از والدین هنگامی که تخم مرغ قرار داده شود باید تصمیم بگیرید که چه کاری با آنها انجام دهید

12. Leprosy was known to have a long incubation period-a fact considerably at odds with popular misconceptions about instant deformity.
[ترجمه ترگمان]جذام به عنوان یک دوره کمون طولانی شناخته شده بود - حقیقتی که به طور قابل توجهی در تضاد با تصورات نادرست رایج در مورد بدشکلی فوری است
[ترجمه گوگل]Leprosy شناخته شده است که یک دوره انکوباسیون طولانی - یک واقعیت قابل توجهی در مقایسه با تصورات غلط رایج در مورد تغییر شکل فوری

13. To imagine so is to ignore the whole incubation period that-precedes any such sudden spurt.
[ترجمه ترگمان]تصور کردن این است که تمام دوره جوجه کشی رو نادیده بگیری که - از هر جهش ناگهانی پیشی گرفت -
[ترجمه گوگل]تصور این است که تمام دوره انکوباسیون را نادیده بگیریم که پیش از هر گونه ضربه ناگهانی قرار دارد

14. After incubation, tubes were centrifuged at 1000 g and the supernatant separated from the pellet.
[ترجمه ترگمان]پس از انکوباسیون، لوله ها در ۱۰۰۰ گرم سانتریفیوژ شدند و the از گلوله جدا شدند
[ترجمه گوگل]پس از انکوباسیون، لوله ها در 1000 گرم سانتریفیوژ گردیدند و محلول سوپرمنات از پلت جدا شد

پیشنهاد کاربران

انکوباسیون

دوره تکوین یافتن ( اندیشه، طرح و. . . )

حمایت و کمک کردن
توسعه، ترقی و پیشرفت دادن/کردن

ظهور

تلقیح، مایه کوبی ( در علم گیاهپزشکی )

تدوین طرح

عمل آوری

مرحله نهفته در پزشکی. بیانگر فاصله زمانی بین ورود میکروب تا بروز علائم
در روانشناسی به معنای دوره نهفتگی

گرم خانه گذاری

دوره کمون یا نهفتگی یا اینکوباسیون

توی مدیریت ( فکر میکنم ) مترادف mass production یا همون تولید انبوه باشه

بهبودیافتن. بوجود امدن. اصلاح شدن. متولی شدن.

دوره پختگی


کلمات دیگر: