1. Expectation is the root of all heartache.
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از انتظار، ریشه تمام غم و اندوه است
[ترجمه گوگل]انتظارات ریشه همه دل درد است
2. You've caused me nothing but heartache.
[ترجمه A.A] هیچی جز عذاب روحی برای من نداشته ای
[ترجمه ترگمان]تو باعث شدی هیچ چیز به جز اندوه
[ترجمه گوگل]شما چیزی جز دل درد به من نداده اید
3. Every adversity, every failure, every heartache carries with it the seed on an equal or greater benefit.
[ترجمه A.A] هرسختی ، هرشکستی ، هر غمی به همان اندازه یا بزرگتر همراه خود منفعت دارد
[ترجمه ترگمان]هر بدبختی، هر شکست و هر شکست، بذر را به سود برابر یا بیشتر باخود حمل می کند
[ترجمه گوگل]هر گونه ناسازگاری، هر شکستی، هر قلب، با آن بذر را به نفع برابر یا بیشتر می برد
4. The relationship caused her a great deal of heartache.
[ترجمه ترگمان]این رابطه او را خیلی ناراحت کرده بود
[ترجمه گوگل]این رابطه باعث شد که او احساس خستگی زیادی داشته باشد
5. I got up with such a terrible heartache in the morning.
[ترجمه ترگمان]صبح خیلی ناراحت شدم
[ترجمه گوگل]من صبح با چنین دل درد وحشتناکی روبرو شدم
6. But grandparents nationwide are turning grief and heartache into advocacy and action.
[ترجمه ترگمان]اما پدر بزرگ ها و مادربزرگ در سراسر کشور غم و اندوه را به دفاع و عمل تبدیل می کنند
[ترجمه گوگل]اما پدربزرگ و مادربزرگ در سراسر کشور دچار غم و اندوه و افسردگی در دفاع و عمل می شوند
7. The singles Heartache and Goodbye Stranger both reached the top 20, and countless magazines profiled their public and private lives.
[ترجمه ترگمان]تک singles و خداحافظ غریبه هر دو به ۲۰ قسمت برتر رسیده بودند و مجلات بی شماری برای زندگی خصوصی و خصوصی شان زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]Singles Heartache و Goodbye Stranger هر دو به 20 نفر رسیدند و مجلات بی شماری نیز زندگی عمومی و خصوصی خود را به نمایش گذاشتند
8. Her life was filled with heartache and sorrow.
[ترجمه ترگمان]زندگی او سرشار از اندوه و اندوه بود
[ترجمه گوگل]زندگی او با دل درد و غم و اندوه پر شده بود
9. Shelley felt the familiar pang of heartache and lost love as their eyes met.
[ترجمه ترگمان]در همان حال، شلی احساس کرد که درد اندوه بار اندوه و عشق از دست رفته را در چشمان خود احساس می کند
[ترجمه گوگل]شلی احساس خستگی آشنا از دل درد و احساساتش را از دست داد
10. The torment and heartache he suffers will be terrible.
[ترجمه ترگمان]عذاب و اندوه او وحشتناک خواهد شد
[ترجمه گوگل]عذاب و دل درد که رنج می برد بسیار وحشتناک خواهد بود
11. The heartache would come later: the years I missed her every day.
[ترجمه ترگمان]غم و اندوه بعد از سال ها می شد و هر روز دلم برایش تنگ می شد
[ترجمه گوگل]بعد از آن احساس خستگی می شود: سال هایی که او هر روز از دست رفته
12. It filed him with heartache and pity that he and Antonina had not blended better.
[ترجمه ترگمان]این کار او را از اندوه و اندوه پر کرده بود که او و Antonina به هم آمیخته بودند
[ترجمه گوگل]او با دل درد و دلشوره که او و آنتونینا بهتر از هم مخلوط نکردند
13. The whole thing has taken four years of heartache and worry.
[ترجمه ترگمان]همه چیز چهار سال غم و غصه خورده است
[ترجمه گوگل]همه چیز چهار سال از درد و رنج و نگرانی است
14. Being unpopular at school can cause real heartache to children of any age.
[ترجمه ترگمان]منفور بودن در مدرسه می تواند باعث اندوه واقعی برای کودکان هر سنی شود
[ترجمه گوگل]در مدرسه غیرمعمول می تواند باعث ایجاد دل درد دلخواه کودکان در هر سنی شود