کلمه جو
صفحه اصلی

sedative


معنی : آرام بخش، داروی مسکن، تسکین دهنده، تسکین پذیر
معانی دیگر : (دارو) آرامبخش، مسکن (به ویژه برای اعصاب و روان)

انگلیسی به فارسی

داروی مسکن


آرام بخش، داروی مسکن، تسکین دهنده، تسکین پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: causing tranquillity or calmness.
مشابه: narcotic, opiate

- Chamber music has a sedative effect on me.
[ترجمه مینو] موسیقی مجلسی روی من اثر آرام بخشی دارد
[ترجمه ترگمان] موسیقی حفره روی من تاثیر آرام بخش داره
[ترجمه گوگل] موسیقی کلاسیک یک اثر آرام بخش بر روی من دارد
اسم ( noun )
• : تعریف: a drug or other substance that has a calming or tranquilizing effect.
متضاد: stimulant
مشابه: narcotic, opiate

- He was calmer after taking the sedative the doctor gave him.
[ترجمه ترگمان] بعد از گرفتن داروی مسکن، دکتر ارام تر شده بود
[ترجمه گوگل] او پس از مصرف آرامبخشی که دکتر به او داد، آرامتر شد

• drug which causes calmness and relaxation, drug that reduces tension and anxiety
calming, soothing, relaxing; anaesthetic, relieving pain and irritability (about a drug)
a sedative is a drug that calms you or makes you sleep.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] آرام بخش

مترادف و متضاد

آرام بخش (اسم)
sedative, tranquilizer

داروی مسکن (صفت)
sedative, ataractic, ataraxic

تسکین دهنده (صفت)
anodyne, soothing, sedative, demulcent

تسکین پذیر (صفت)
sedative, palliative, placative

soothing


Synonyms: allaying, anodyne, calmative, calming, lenitive, relaxing, sleep-inducing, soporific, tranquillizing


Antonyms: agitating, excitative, upsetting


soothing agent, medicine


Synonyms: analgesic, anodyne, barbiturate, calmant, calmative, depressant, dope, downer, drug, hypnotic, knockout pill, medication, narcotic, nerve medicine, opiate, pacifier, pain-killer, pain pill, quietive, sleeping pill, tranquillizer


Antonyms: antidepressant


جملات نمونه

1. to administer a sedative
دادن مسکن (تحت نظارت پزشک)

2. the patient was easier after the sedative
پس از (خوردن) مسکن،بیمار آرام تر شد.

3. They use opium as a sedative, rather than as a narcotic.
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای مواد مخدر از تریاک به عنوان یک مسکن استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها از تریاک به عنوان یک آرامبخش استفاده می کنند، نه به عنوان یک مواد مخدر

4. It's safe to take a mild sedative.
[ترجمه ترگمان]امن است که یک داروی آرام آرام بگیرد
[ترجمه گوگل]این یک آرامش بخش است

5. Amber bath oil has a sedative effect.
[ترجمه ترگمان]روغن حمام آمبر اثر آرام بخش دارد
[ترجمه گوگل]روغن حمام کهربا دارای اثر آرام بخش است

6. The patient is sedated with intravenous use of sedative drugs.
[ترجمه ترگمان]بیمار با استفاده از تزریق داروی مسکن تسکین یافت
[ترجمه گوگل]بیمار با استفاده از داروهای آرام بخش به صورت داخل صفاق تزریق می شود

7. The patient was taking a widely prescribed sedative.
[ترجمه ترگمان]بیمار داروی آرام بخش تجویز کرد
[ترجمه گوگل]بیمار یک آرامبخش به طور وسیع تجویز کرد

8. The sedative makes people very somnolent.
[ترجمه ترگمان]این آرام بخش مردم را خواب آلود می کند
[ترجمه گوگل]آرام بخش باعث می شود مردم بسیار نادان باشند

9. The effects of the sedative have gone off.
[ترجمه ترگمان]اثرات داروی مسکن قطع شده
[ترجمه گوگل]اثرات آرام بخش از بین رفته است

10. Antidepressants Antidepressants with sedative effects are usually recommended when insomnia is associated with a depressive disorder.
[ترجمه ترگمان]معمولا زمانی توصیه می شود که بی خوابی با اختلال افسردگی همراه باشد
[ترجمه گوگل]داروهای ضد افسردگی داروهای ضد افسردگی با اثرات آرام بخش معمولا زمانی توصیه می شود که بیخوابی با یک اختلال افسردگی همراه باشد

11. With the sedative, Marek drifted into sleep but he did not wake up.
[ترجمه ترگمان]با داروی مسکن، marek به خواب رفت، اما بیدار نشد
[ترجمه گوگل]با آرامبخشی، مارک به خواب رفت، اما او از خواب بیدار نشد

12. However, a small dose of a short-acting sedative at bedtime for sleeping is often helpful.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مقدار کمی از یک مسکن موقت در زمان خواب برای خوابیدن اغلب مفید است
[ترجمه گوگل]با این حال، یک دوز کوچکی از آرام بخش کوتاه مدت در خواب برای خواب اغلب مفید است

13. Treatment with sedative antihistamines was continued throughout the study if they were in use on entry.
[ترجمه ترگمان]در صورت استفاده از entry، درمان با استفاده از قرص های آرام بخش در طول مطالعه ادامه یافت
[ترجمه گوگل]درمان با آنتی هیستامین های آرام بخش در طول مطالعه، در صورت استفاده در هنگام ورود، ادامه یافت

14. In high amounts hops are such a potent sedative that Clement, working as an herbalist, offers them to dental patients.
[ترجمه ترگمان]در مقادیر زیاد، این یک مسکن قوی است که کلمنت، که به عنوان پزشک کار می کند، آن ها را به بیماران دندان معرفی می کند
[ترجمه گوگل]در مقادیر زیاد، کلم مانند یک آرامبخش قوی است که کلمنت، به عنوان یک گیاه دارویی، به بیماران دندانپزشکی ارائه می دهد

پیشنهاد کاربران

۱ - داروی بیهوشی

۲ - آرام بخش ( قرص )

?A: What can we get ( =fetch ) you
B: Nothing. Just a sedative, if you have one

مسکن

داروهای آرام بخش

sedative ( پزشکی )
واژه مصوب: رخوت‏زا
تعریف: دارویی که سستی و رخوت ایجاد می کند


کلمات دیگر: