کلمه جو
صفحه اصلی

dysphoria


معنی : بی قراری، احساس ملالت و کسالت
معانی دیگر : (روان شناسی) ملالت، دش سهش (در مقابل: به سهش یا سرخوشی: eupopharia)، طب بی ارامی

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) ناآرامی، بی‌قراری، احساس ملالت و کسالت


دیسفریا، احساس ملالت و کسالت، بی قراری


انگلیسی به انگلیسی

• state of agitation, state of anxiety or restlessness (psychology)

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] دیسفوری

مترادف و متضاد

بی قراری (اسم)
disquiet, unrest, worry, disquietude, inquietude, fidget, malaise, mutability, dysphoria, fidgetiness

احساس ملالت و کسالت (اسم)
dysphoria

جملات نمونه

1. The main protracted withdrawal symptoms were dyssomnia, dysphoria and pain.
[ترجمه ترگمان]علائم اصلی عقب نشینی طولانی عبارتند از: dyssomnia، dysphoria و درد
[ترجمه گوگل]علائم طولانیمدت پیوند اصلی عبارت بودند از دیسومنیا، دیسفریا و درد

2. Others argue with equal force that gender dysphoria, as it is known, is a psychiatric affliction and that mutilating the body to fit the afflicted psyche is to inflict a double injury on the patient.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر با نیرویی برابر بحث می کنند که جنسیت گرایی، همان گونه که شناخته می شود، یک بیماری روانی است و اینکه بدن را تکه تکه کرده و بدن بیمار را تکه تکه می کند، این است که آسیب مضاعفی به بیمار وارد کند
[ترجمه گوگل]دیگران با نیروی برابر استدلال می کنند که اختلال جنسیتی، به عنوان شناخته شده، یک بیماری روانپزشکی است و زخم زدن بدن به تناسب روان در معرض آسیب دوبار در بیمار است

3. "Temperdysregulation with dysphoria" is the work group's proposed solution.
[ترجمه ترگمان]\"Temperdysregulation با dysphoria\" راه حل پیشنهادی گروه کاری است
[ترجمه گوگل]'تنظیم دما با دیسفریا' راهکار پیشنهادی گروه کاری است

4. Transsexualism is a severe gender dysphoria, for which transsexual operation is an important therapy.
[ترجمه ترگمان]Transsexualism یک dysphoria جنسیتی شدید است که عمل جراحی تراجنسی یک روش درمانی مهم است
[ترجمه گوگل]Transsexualism یک اختلال جنسیتی شدید است که عمل جراحی تراژدی یک درمان مهم است

5. Intelligence quotient, dysphoria, and attention deficit hyperactivity disorder, dyssomnia, autotomy were measured using correlated software and measuring scale.
[ترجمه ترگمان]خارج قسمت اطلاعات، dysphoria و اختلال کم توجهی بیش فعالی، dyssomnia، autotomy با استفاده از نرم افزار هم بسته و مقیاس اندازه گیری اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]ضریب هوش، اختلال هوش و اختلال بیش فعالی کمردرد، دیسومنیا، اتوتومی با استفاده از نرم افزار همبستگی و اندازه گیری مقیاس اندازه گیری شد

6. People who have long-lasting and extreme gender dysphoria are known as transsexuals.
[ترجمه ترگمان]افرادی که دارای جنسیت دراز مدت و افراطی هستند از تراجنس ها به نام تراجنس ها شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]افرادی که دچار اختلال جنسیتی طولانی مدت و شدید جنسی هستند، به عنوان یک رابطه جنسی شناخته می شوند

7. Cold colors are applicable to dysphoria, irascibility, terror and fear as well as mania, epilepsy, etc.
[ترجمه ترگمان]رنگ های سرد به dysphoria، irascibility، وحشت و ترس و همچنین جنون، صرع، و غیره قابل استفاده هستند
[ترجمه گوگل]رنگ های سرد به دسیفوری، آسیب پذیری، ترور و ترس، و همچنین مانیا، صرع و غیره قابل استفاده می باشند

8. Objective:To explore the effect of prenatal dysphoria on the delivery quality in pregnant women, to discuss the possible intervention.
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثر بارداری پیش از تولد در کیفیت تحویل در زنان باردار، برای بحث در مورد مداخله احتمالی
[ترجمه گوگل]هدف: به منظور بررسی تاثیر دیسموروگرافی دوران بارداری بر کیفیت تحویل در زنان باردار، به بحث در مورد مداخلات احتمالی

9. Results The patients'pain and dysphoria were alleviated and set up correct understanding about the disease.
[ترجمه ترگمان]نتایج درد بیماران و dysphoria رفع شد و درک درست در مورد این بیماری ایجاد شد
[ترجمه گوگل]نتایج بیماران و دیسفریا کاهش یافته و درک صحیح در مورد بیماری ایجاد شده است

10. The symptoms, such as ominous premonition, dysphoria, hypodynamia, dyssomnia are common in anxiety; hypoergais, melancholy, irritability, anorexia are common in depression.
[ترجمه ترگمان]نشانه ها، مانند premonition شوم، dysphoria، hypodynamia، dyssomnia، in، hypoergais، melancholy، irritability، و anorexia در افسردگی شایع است
[ترجمه گوگل]علائم مانند پیش آزار شوم، دیسفریا، هیپودینامیا، دیسومنیا در اضطراب رایج هستند؛ hypoergais، ملانوم، تحریک پذیری، بی اشتهایی در افسردگی رایج است

11. Transsexuality, also termed "Gender Dysphoria" is now reaching the point of being reasonably well understood, though many myths and general foolishness about the subject still abound.
[ترجمه ترگمان]Transsexuality که \"جنسیت جنسیت\" نیز نامیده می شود در حال حاضر رسیدن به این هدف است که کاملا درک شود اگرچه بسیاری از افسانه ها و حماقت عمومی در مورد این موضوع هنوز وجود دارند
[ترجمه گوگل]Transsexuality، همچنین به نام 'Dysphoria جنس' در حال حاضر رسیدن به نقطه به خوبی قابل درک است، هر چند بسیاری از افسانه ها و احمقانه عمومی در مورد موضوع هنوز فراوان است

12. Blundering psychology is a kind of familiar morbid psychology in society, and it also exists among postgraduates, such as fickleness, haste-in-progress, dysphoria, pessimism, and so on.
[ترجمه ترگمان]روان شناسی نوع دوستی، نوعی روان شناسی بیمار است که در جامعه وجود دارد، و همچنین در میان postgraduates مانند as، haste، in، بدبینی، و غیره وجود دارد
[ترجمه گوگل]روانشناسی غلطی نوعی روانشناسی مرسوم در جامعه است و همچنین در میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی مانند ناپایداری، عجله در حال پیشرفت، دیسوروری، بدبینی و غیره وجود دارد

13. The "running away" of women including Tian Yamei, comes from modern imagination and gender dysphoria of male intellectuals as the leader of the woman liberation.
[ترجمه ترگمان]\" فرار از زنان از جمله تیان Yamei، برگرفته از تخیل مدرن و dysphoria جنس روشنفکران مرد به عنوان رهبر آزادی زنان است
[ترجمه گوگل]'فرار از زنان' از جمله تیان یامی، از تخیل و اختلال جنسیتی روشنفکران مرد به عنوان رهبر آزادی زن است

پیشنهاد کاربران

gender dysphoria اختلال جنسیتی

شفتگی جنسیتی یا بی قراری جنسیتی ( به انگلیسی: gender dysphoria ) وضعیتی است که رابطه بین جنسیت شناخته شده فرد در جامعه و جنسیت درک شده توسط خود فرد از بین رفته است. فردی که دچار آشفتگی جنسیتی شود قطعاً تراجنسیتی یا تراجنسی است و تضادی بین جنس و جنسیت فرد برقرار است.

در معنای دیگر آشفتگی جنسیتی به معنای ناراحتی و نارضایتی مداوم فرد از خصوصیات جنسی بدن و آرزو و میل شدید به بودن در نقش جنس و جنسیت مخالف و شناخته شدن به عنوان جنسیت مخالف استبرخی ار تراجنسیتی ها آشفتگی جنسیتی را به عنوان یک مورد پزشکی قبول ندارند بلکه آن را طیف جدید از جنسیتی می دانند که دیگران آن را عادی می خوانند.

خماری

dysphoria ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ملال
تعریف: احساس ناخوشایندی یا ناراحتی و حالتی از خُلق با مشخصۀ غمگینی و نارضایتی و گاهی بی قراری


کلمات دیگر: