کلمه جو
صفحه اصلی

frontal lobe


(کالبد شناسی) بخش قدامی مغز (که زیر استخوان پیشانی قرار دارد)، لب پیشانی، قسمت قدامی دونیمکره م، لب قدامی مغز

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) قسمت قدامی دونیمکره مخ، لب قدامی مغز


لب قدامی مغز، قسمت قدامی دونیمکره مخ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the part of the brain that is covered by the frontal bone.

دیکشنری تخصصی

[روانپزشکی] لوب یا قطعه پیشانی. قسمتی از مغز که تقریباً جلو شکنج پره سانترال قرار گرفته است.

جملات نمونه

1. And the motor strip is part of the frontal lobe, forming its rear border with the parietal lobe.
[ترجمه ترگمان]و نوار موتور بخشی از بخش جلویی مغز است و مرز پشت خود را با بخش آهیانه ای ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]نوار موتور بخشی از لوب فرونتال است، که مرز عقب آن را با لوب پاریتال تشکیل می دهد

2. This occurs in extensive bilateral frontal lobe dysfunction and is usually due to vascular disease, hydrocephalus, or massive neoplasia.
[ترجمه ترگمان]این امر در عملکرد کلی پیشانی دو جانبه رخ می دهد و معمولا به علت بیماری عروقی، hydrocephalus، یا neoplasia بزرگ رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این رخ می دهد در اختلافی گسترده لوب دو طرفه و معمولا به علت بیماری عروق، هیدروسفالی یا نئوپلاسی عظیم است

3. You have to lose lots of frontal lobe, or lots of language cortex.
[ترجمه ترگمان]شما باید لوب پیشانی و یا قشر زیادی از قسمت های زبان را از دست بدهید
[ترجمه گوگل]شما باید مقدار زیادی لوب فرونتال یا مقدار زیادی قشر زبان را از دست بدهید

4. The patient with damage to one frontal lobe catches on to the original sorting strategy and gets the string of yes answers.
[ترجمه ترگمان]بیمار مبتلا به آسیب به بخش قدامی به استراتژی مرتب سازی اصلی می رسد و رشته پاسخ بله را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]بیمار با آسیب به یک لوب پیشانی به استراتژی مرتب سازی اولیه می پردازد و رشته پاسخ های بله را دریافت می کند

5. Certainly this frontal lobe role in adaptive behavior is linked to the mechanisms of selective attention.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که این نقش بخش قدامی در رفتار انطباقی با مکانیزم های توجه انتخابی مرتبط است
[ترجمه گوگل]قطعا این نقش لوب پیشانی در رفتار سازگار با مکانیزم های توجه انتخابی مرتبط است

6. It showed a tumor in the frontal lobe in a very awkward place: close to the motor strip and language areas.
[ترجمه ترگمان]آن یک تومور در لوب پیشانی را در یک مکان بسیار نامناسب نشان داد: نزدیک به نوار موتور و مناطق زبانی
[ترجمه گوگل]این یک تومور در لوب فرونتال در مکان بسیار ناخوشایند نشان می دهد: نزدیک به نوار موتور و مناطق زبان

7. A tumor had formed in the right frontal lobe of his brain.
[ترجمه ترگمان]یک تومور در قسمت راست مغز او شکل گرفته بود
[ترجمه گوگل]تومور در لبه سمت راست مغز او شکل گرفته است

8. Small strokes of frontal lobe seldom come to the attention of neurologists.
[ترجمه ترگمان]حرکت های کوچک لوب پیشانی به ندرت به توجه متخصصان اعصاب تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]سکته های کوچک لوب فرونتال به ندرت به توجه متخصصان مغز و اعصاب می رسد

9. As frontal lobe function deteriorates further, the patient repeats actions over and over.
[ترجمه ترگمان]هرچه عملکرد بخش قدامی بیشتر شود، بیمار اقدامات خود را بارها و بارها تکرار می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که عملکردهای لوب پیشانی بدتر می شود، بیمار تکرار اقدامات بیش از حد و بیش از

10. Patients with frontal lobe damage also show a reduction in emotional responsiveness.
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که آسیب لوب پیشانی دارند نیز کاهش حساسیت عاطفی را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]بیماران با آسیب لوب پیشانی نیز کاهش پاسخ حساسیتی نشان می دهند

11. Figuring out frontal lobe functions has been quite difficult.
[ترجمه ترگمان]درک توابع بخش قدامی کاملا دشوار بوده است
[ترجمه گوگل]شناسایی توابع لوب پیشانی دشوار است

12. The study centers on a part of the frontal lobe called Broca's area.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه در بخشی از بخش قدامی به نام ناحیه بروکا نام دارد
[ترجمه گوگل]این مطالعه بر روی بخشی از لوب پیشانی به نام منطقه بروکا متمرکز است

13. The study centers on a part of the frontal lobe Broca's area.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه به بخشی از ناحیه پیشانی قدامی (قدامی)نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]این مطالعه بر روی بخشی از منطقه بروکا لوب پیشانی تمرکز دارد

14. He operated on her for a rather large right frontal lobe tumor.
[ترجمه ترگمان]او برای یک تومور مغزی نسبتا بزرگ روی او کار می کرد
[ترجمه گوگل]او برای او برای تومور لوب فرونتال راست نسبتا بزرگ عمل کرد

پیشنهاد کاربران

لوب پیشانی


کلمات دیگر: