کلمه جو
صفحه اصلی

migrant


معنی : کوچ کننده، کوچگر، سیار، جانور مهاجر
معانی دیگر : مهاجر، بوم رها، کوچنده

انگلیسی به فارسی

کوچ کننده، مهاجر، سیار، جانور مهاجر، کوچگر


مهاجر، کوچ کننده، کوچگر، سیار، جانور مهاجر


انگلیسی به انگلیسی

• one who migrates; wanderer; bird or another animal that relocates seasonally
migrating, migratory, of that which moves from one place to another
a migrant is a person who moves from one place to another, especially in order to find work.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] مهاجر - کوچگر

مترادف و متضاد

person who moves to a foreign place


کوچ کننده (اسم)
emigrant, migrant

کوچگر (اسم)
migrant

سیار (صفت)
moving, wandering, mobile, ambulatory, ambulant, itinerant, migrant, traveling

جانور مهاجر (صفت)
migrant

Synonyms: departer, drifter, emigrant, evacuee, expatriate, gypsy, immigrant, itinerant, migrator, mover, nomad, rover, tinker, transient, traveler, vagrant, wanderer


moving, traveling


Synonyms: casual, changing, drifting, emigrating, errant, gypsy, immigrant, immigrating, impermanent, itinerant, migrative, migratorial, mobile, nomad, nomadic, on the move, passing over, passing through, peripatetic, ranging, roving, seasonal, shifting, temporary, tramp, transient, transmigratory, unsettled, vagabond, vagrant, wandering


Antonyms: staying


جملات نمونه

1. migrant birds
پرندگان مهاجر

2. migrant farm workers
کارگران کشاورزی کوچگر (که برای کار از مزرعه ای به مزرعه ی دیگر می روند)،زارعین سیار

3. The government revoked her husband's license to operate migrant labor crews.
[ترجمه ترگمان]دولت مجوز شوهرش برای کار با کارگران مهاجر را لغو کرد
[ترجمه گوگل]دولت مجوز شوهرش را برای انجام مأموریت کار مهاجرین لغو کرد

4. The country has a large seasonal migrant population, who work on the coffee and cotton plantations for part of the year.
[ترجمه ترگمان]این کشور یک جمعیت مهاجر فصلی بزرگ دارد که برای بخشی از سال در مزارع قهوه و پنبه کار می کنند
[ترجمه گوگل]این کشور دارای جمعیت مهاجرت فصلی بزرگ است که در بخشی از سالانه کار می کنند

5. Migrant workers move from city to city in search of work.
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر از شهر به شهر در جستجوی کار نقل مکان می کنند
[ترجمه گوگل]کارگران مهاجر به دنبال کار از شهر به شهر حرکت می کنند

6. A lot of factory work is done by migrant workers.
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجر کاره ای زیادی را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]کارگران کارگری کار زیادی در کارخانه انجام می دهند

7. The curfew has effectively barred migrant workers from their jobs.
[ترجمه ترگمان]مقررات منع رفت و آمد به طور موثر کارگران مهاجر را از شغل خود منع کرده است
[ترجمه گوگل]منع رفت و آمد مؤثر کارگران مهاجر را از مشاغل خود محروم کرده است

8. Migrant birds shelter in the reeds.
[ترجمه ترگمان]پرندگان کوچک در نیزار پناه می برند
[ترجمه گوگل]پرندگان مهاجر در لبه ها پناه می گیرند

9. City residents also blame migrant workers for the sharp rise in the urban crime rate.
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر همچنین کارگران مهاجر را به دلیل افزایش شدید نرخ جرم شهری مقصر می دانند
[ترجمه گوگل]ساکنین شهر نیز برای افزایش شدید نرخ جرم شهری، کارگران مهاجر را سرزنش می کنند

10. City residents complain that migrant workers have threatened to take already scarce urban jobs.
[ترجمه ترگمان]ساکنان شهر شکایت دارند که کارگران مهاجر تهدید کرده اند که قبلا مشاغل شهری را محدود کرده اند
[ترجمه گوگل]ساکنین شهر شکایت دارند که کارگران مهاجر تهدید کرده اند که مشاغل شهری را در حال حاضر کم می کنند

11. The economic migrant is also the political refugee.
[ترجمه ترگمان]مهاجر اقتصادی نیز پناهنده سیاسی است
[ترجمه گوگل]مهاجرت اقتصادی نیز پناهنده سیاسی است

12. Grievances were felt particularly strongly by migrant workers who bore the brunt of the hardship because they were almost completely unorganized.
[ترجمه ترگمان]کارگران مهاجری که فشار این مشکلات را تحمل می کردند، به شدت احساس ناراحتی می کردند، زیرا آن ها به طور کامل نامنظم بودند
[ترجمه گوگل]شکایت شدید به شدت تحت تأثیر کارگران مهاجر قرار گرفت که مهمترین آنها سختی بود زیرا تقریبا به طور کامل سازمان یافته نبود

13. From the beginnings the Saints were a migrant people.
[ترجمه ترگمان]از آغاز کلیسا مردم مهاجری بودند
[ترجمه گوگل]از آغاز، پیروان یک مهاجر بودند

14. One journalist from the migrant community said he had heard the true figure could be more than 700.
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار از جامعه مهاجر گفت که او شنیده است که رقم واقعی می تواند بیش از ۷۰۰ نفر باشد
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار از جامعه مهاجرین گفت که او شنیده است که می تواند تعداد واقعی بیش از 700 نفر باشد

migrant farm workers

کارگران کشاورزی کوچ‌گر (که برای کار از مزرعه‌ای به مزرعه‌ی دیگر می‌روند)، زارعین سیار


migrant birds

پرندگان مهاجر


Some of the migrants settled in Iowa.

برخی از کوچ‌گران در (ایالت) ایوا جایگزین شدند.


پیشنهاد کاربران

مهاجر

Putin says he has nothing to do with 👉migrant crisis👈 on EU border
Daily express. co. uk@

مهاجر ( کسی که از کشور یا شهر خود به کشور یا شهر دیگری رفته و در آنجا زندگی می کند )


کلمات دیگر: