کلمه جو
صفحه اصلی

side effect


اثر جانبی، عارضه ثانوی، اثر فرعی دارو، اثر زیان اور، واکنش ثانوی

انگلیسی به فارسی

اثرجانبی، نتیجه جانبی


اثر فرعی (دارو)، اثر زیان اور، واکنش ثانوی


عوارض جانبی، اثر جانبی، اثر فرعی، نتیجه جانبی، اثر زیان اور، واکنش ثانوی


انگلیسی به انگلیسی

• negative effect that may be caused due to use of medicine; typical accompanying effect
the side-effects of a drug are the effects, often bad ones, that it has on you in addition to its function of curing illness or pain.
the side-effects of a situation are the things that happen in addition to the main consequences, without being planned.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] نتیجه جانبی؛ اثر جانبی - اثر جانبی - اثری از یک برنامه یا زیر برنامه، غیر از محاسبه ی خروجی آن توسط ورودی اش . مثلاً رویه ی پاسکال زیر، دو مقدار را با هم تعویض می کند، و اثر جانبی تغییر متغییر سراسری t را نیز دارد: PROCEDURE swap ( VAR a, b: INTEGER) ; t: = a; a: =b; b: = t; END اثرات جانبی معمولاً نامطلوب اند ،زیرا متغیرهای به کار رفته توسط قسمتهای دیگر، برنامه را خراب می کنند. اگر t متغیر محلی تعریف شده بود، اثر جانبی نداشت.
[بهداشت] عوارض جانبی

مترادف و متضاد

adverse or unwanted secondary effect


Synonyms: aftereffect, aftermath, aftertaste, byproduct, carryover, concomitant, corollary, leftover, offshoot, reaction, secondary response, sidebar, side issue, spinoff


جملات نمونه

1. One side effect of modern life is stress.
[ترجمه تامای] یک اثر جانبی زندگی مدرن استرس است
[ترجمه ترگمان]یک اثر جانبی زندگی مدرن استرس است
[ترجمه گوگل]یک اثر جانبی زندگی مدرن استرس است

2. The drug has the beneficial side effect of lowering the patient's blood pressure.
[ترجمه ترگمان]این دارو اثر جانبی سودمند کاهش فشار خون بیمار را دارد
[ترجمه گوگل]این داروی دارای اثر جانبی مفید کاهش فشار خون بیمار است

3. A side effect of the treatment is that your hair starts to fall out.
[ترجمه سبحان مرادی] عوارض این درمان این است که مو های شما شروع به ریزش میکند
[ترجمه ترگمان]اثر جانبی این درمان این است که موهای شما شروع به افتادن می کند
[ترجمه گوگل]اثر جانبی درمان این است که موهای شما شروع به سقوط می کنند

4. Stomach ache is an additional side effect.
[ترجمه ترگمان]درد شکم یکی از اثرات جانبی اضافی است
[ترجمه گوگل]درد معده یک عارضه اضافی است

5. Francis, said a side effect of morphine is decreased respiration, which can lead to death.
[ترجمه ترگمان]فرانسیس دوم گفت که اثر جانبی مورفین، تنفس را کاهش می دهد که می تواند منجر به مرگ شود
[ترجمه گوگل]فرانسیس گفت، یک اثر جانبی مورفین تنفس را کاهش می دهد که می تواند منجر به مرگ شود

6. But the side effect is that people like Freitas can get free access, too.
[ترجمه ترگمان]اما اثر جانبی این است که افرادی مانند Freitas می توانند دسترسی آزاد داشته باشند
[ترجمه گوگل]اما عوارض جانبی این است که افرادی مانند Freitas می توانند دسترسی آزاد را نیز دریافت کنند

7. This had the interesting side effect of causing his vocal accomplice to fall temporarily silent.
[ترجمه ترگمان]این نکته جنبه جالب نشان می داد که مبادا شریک vocal موقتا ساکت شود
[ترجمه گوگل]این اثر جانبدارانه باعث شد که همدستان آواز او به طور موقت ساکت نشود

8. I knew facial hair would be a side effect.
[ترجمه ترگمان]می دونستم که موهای صورت از عوارض جانبی هم میشه
[ترجمه گوگل]می دانستم موهای صورت یک اثر جانبی می باشند

9. Hirsutism is a less frequent side effect that may be a cosmetic problem in females.
[ترجمه ترگمان]hirsutism یک اثر جانبی کم تر است که ممکن است یک مشکل آرایشی در ماده ها باشد
[ترجمه گوگل]هیرسوتیسم یک عارضه جانبی مکرر است که ممکن است یک مشکل زیبایی در خانم ها باشد

10. As a side effect, he-found it difficult to urinate in public.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک اثر جانبی، ادرار کردن در ملا عام مشکل بود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک عارضه جانبی، او متوجه شد که ادرار کردن در عموم مشکل است

11. Bradycardia is a frequent side effect.
[ترجمه ترگمان]bradycardia یک اثر جانبی متعدد است
[ترجمه گوگل]برادی کاردی یک عارضه جانبی مکرر است

12. Orthostatic hypotension occasionally is a serious side effect.
[ترجمه ترگمان]Orthostatic hypotension گاهی اوقات یک اثر جانبی جدی است
[ترجمه گوگل]گلوگاه خونریزی ارتواستیک یک عارضه جانبی جدی است

13. The only instant adverse side effect is a desperate thirst, stiff aching muscles and a loss of appetite.
[ترجمه ترگمان]تنها لحظه adverse، عطش ناامیدی، عضلات منقبض و از دست دادن اشتها است
[ترجمه گوگل]تنها عوارض ناخواسته ناگهانی، تشنگی ناامید کننده، عضلات خفیف سفت و از دست دادن اشتها است

14. Another side effect of flying in cramped quarters is back pain.
[ترجمه ترگمان]اثرات جانبی دیگر از پرواز در بخش های تنگ درد است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عوارض ناشی از پرواز در ناحیه کمر، درد پشت است

15. A side effect of tuna fishing was the death of over 100,000 dolphins annually.
[ترجمه ترگمان]یک اثر جانبی ماهی تن ماهی، مرگ بیش از ۱۰۰۰۰۰ دلفین در سال است
[ترجمه گوگل]یک اثر جانبی ماهیگیری در ماهی، مرگ بیش از 100000 دلفین سالانه بود

پیشنهاد کاربران

عوارض جانبی دارو


اثر جانبی

تاثیرگذاری

عوارض جانبی

عارضه جانبی


کلمات دیگر: