کلمه جو
صفحه اصلی

nutrient


معنی : ماده مغذی، ماده مقوی از لحاظ غذایی، مغذی
معانی دیگر : ماده ی مغذی، ماده ی غذایی، ماده ی خوراکی، پروره، پرود

انگلیسی به فارسی

مواد مغذی، ماده مغذی، ماده مقوی از لحاظ غذایی، مغذی


(رسمی) ماده‌ی غذایی


(رسمی) غذایی، مغذی، مقوی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: providing or being food; having nourishing qualities.
اسم ( noun )
• : تعریف: a nourishing substance in a food.
مشابه: food

• nutritious substance
nourishing, wholesome
nutrients are substances that help plants and animals to grow; a technical word.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] ماده مغذی
[بهداشت] مغذی

مترادف و متضاد

Synonyms: fiber, food, health food, mineral, nutriment, supplements, vitamin


ماده مغذی (اسم)
nutrient

ماده مقوی از لحاظ غذایی (اسم)
nutrient

مغذی (صفت)
nutritive, nourishing, nutritious, nutrient

source of nourishment


جملات نمونه

soil nutrients

مواد مغذی خاک


1. The nutrient in the soil acts as a stimulus to growth/to make the plants grow.
[ترجمه ترگمان]ماده مغذی در خاک به عنوان محرکی برای رشد و رشد گیاهان عمل می کند
[ترجمه گوگل]مواد مغذی موجود در خاک به عنوان یک محرک برای رشد / رشد گیاهان عمل می کنند

2. The roots transmit moisture and nutrient to the trunk and branches.
[ترجمه ترگمان]ریشه ها رطوبت و ماده مغذی را به تنه و شاخه ها منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]ریشه ها رطوبت و مواد مغذی را به تنه و شاخه ها انتقال می دهند

3. This food is very nutrient.
[ترجمه ترگمان]این غذا بسیار مغذی است
[ترجمه گوگل]این غذای بسیار مغذی است

4. Magnesium is the nutrient element in plant growth.
[ترجمه ترگمان]منیزیم عنصر ماده غذایی در رشد گیاه است
[ترجمه گوگل]منیزیم عنصر غذایی در رشد گیاه است

5. The nutrient is quickly leached away.
[ترجمه ترگمان]مواد مغذی به سرعت از بین می روند
[ترجمه گوگل]مواد مغذی به سرعت از بین می روند

6. Plants under stress from drought, disease or nutrient deficiency are the most likely to attract insect pests.
[ترجمه ترگمان]گیاهان تحت استرس ناشی از خشکسالی، بیماری یا فقر مواد مغذی به احتمال زیاد، آفت های حشرات را جذب می کنند
[ترجمه گوگل]گیاهان تحت فشار از خشکی، بیماری یا کمبود مواد مغذی به احتمال زیاد جذب آفات حشرات می شوند

7. With construction of the dam, the loss of nutrient rich sediment led to the collapse of sardine fishing in the delta.
[ترجمه ترگمان]با ساخت سد، از دست رفتن رسوب غنی از مواد مغذی منجر به فروپاشی of ماهیگیری در دلتا شد
[ترجمه گوگل]با ساخت سد، از دست دادن رسوبات غنی از مواد مغذی به سقوط ماهیگیری سدار در دلتا منجر شد

8. Variation in the nutrient content of the water was clearly the major factor involved.
[ترجمه ترگمان]تنوع در محتوای مواد مغذی آب به وضوح عامل اصلی دخیل در آن بود
[ترجمه گوگل]تغییر در محتوای مواد مغذی آب به وضوح عامل اصلی بود

9. Production is often highest in early summer when nutrient levels are maximal, though the water is still close to freezing point.
[ترجمه ترگمان]تولید اغلب در اوایل تابستان بالاترین زمانی است که سطح مواد غذایی حداکثر است، اگر چه آب هنوز به نقطه انجماد نزدیک است
[ترجمه گوگل]تولید اغلب بالاترین در اوایل تابستان است، زمانی که سطوح مواد غذایی حداکثر باشد، هر چند آب هنوز هم به نقطه انجماد نزدیک است

10. Nitrates contribute to nutrient enrichment which encourages algal growth and blooms.
[ترجمه ترگمان]Nitrates به غنی سازی ماده مغذی کمک می کنند که رشد جلبک و شکوفه دهی جلبکی را تشویق می کند
[ترجمه گوگل]نیترات ها به غنی سازی مواد مغذی کمک می کنند که سبب رشد و جلبک دریایی می شود

11. Organic manures as nutrient sources-how best to make the most of organic manures and slurry in arable crop rotations.
[ترجمه ترگمان]کود شیمیایی آلی به عنوان منابع غذایی - چگونه بیش ترین استفاده را از کود شیمیایی آلی و اسلاری در چرخش های کشت زراعی داشته باشد
[ترجمه گوگل]کود آلی به عنوان مواد مغذی- بهترین نحوه استفاده از کود آلی و دوغاب در چرخش های کشت کاشت

12. Venom, it seems, is also a basic nutrient of politics.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که زهر ماده اصلی سیاست است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد زهر نیز مواد مغذی اصلی سیاست است

13. Early drilled crops have a greater and earlier nutrient demand and their root systems can cope better, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که محصولات اولیه حفاری دارای یک خواسته غذایی بزرگ تر و ابتدایی هستند و سیستم های ریشه آن ها می توانند بهتر عمل کنند
[ترجمه گوگل]او گفت که محصولات زراعی اولیه نیاز بیشتری به مواد مغذی و زودهنگام دارند و سیستم های ریشه ای آنها می توانند بهتر عمل کنند

14. Nutrient renewal also occurs more rapidly under a managed fallow system than it does under unmanaged fallow for a number of reasons.
[ترجمه ترگمان]همچنین به دلیل تعدادی از دلایل، تجدید مواد مغذی به سرعت تحت یک سیستم fallow مدیریت شده رخ می دهد
[ترجمه گوگل]تجدید تغذیه همچنین به سرعت در حال رشد تحت سیستم مدیریت زیرزمینی است که به دلایل متعددی در معرض خطر نابودسازی است

15. This lists the horse's nutrient requirements according to the latest research.
[ترجمه ترگمان]این لیست نیازمندی های مواد مغذی اسب را مطابق با آخرین تحقیقات نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این لیست نیازهای مواد مغذی اسب را با توجه به آخرین تحقیقات فهرست می کند

پیشنهاد کاربران

nutrient ( تغذیه )
واژه مصوب: مادۀ مُغَذی
تعریف: ترکیب یا عنصر موجود در غذا که بدن به آن نیاز دارد

به نظر من محیط غذایی میشه

مواد مغذی

مواد غذایی مغذی

ماده ی غذایی 🥑🥑
fruits and vegetables have important nutrients
میوه ها و سبزیجات مواد غذایی مهمی دارند
تجربی 95 ، انسانی 93 ، زبان 86 ، هنر 84

ارزش غذایی


کلمات دیگر: