کلمه جو
صفحه اصلی

tilth


معنی : زمین مزروعی، خیش، کشت، زمین کشت شده
معانی دیگر : کشت و زرع

انگلیسی به فارسی

کشت، زمین کشت شده، زمین مزروعی


کج، کشت، زمین مزروعی، زمین کشت شده، خیش


انگلیسی به انگلیسی

• act of tilling or cultivating land; cultivated land

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of tilling.

(2) تعریف: the state of being tilled.

(3) تعریف: the result of tilling; tilled soil.

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] ورزخاک
[آب و خاک] شخم آیی

مترادف و متضاد

زمین مزروعی (اسم)
farm, tilth

خیش (اسم)
share, tillage, plow, coarse linen cloth, miner, tilling, rooter, ploughshare, tilth, ditcher, tusk, scooter, plowing

کشت (اسم)
cultivation, tillage, tilth

زمین کشت شده (اسم)
tilth

جملات نمونه

1. They require a fine tilth with plenty of humus and moisture, and are slow growing.
[ترجمه ترگمان]آن ها به tilth خوب با مقدار زیادی از گیاخاک و مرطوب نیاز دارند و در حال رشد آهسته هستند
[ترجمه گوگل]آنها نیاز به یک کوه خوب با مقدار زیادی هوموس و رطوبت دارند و به آرامی در حال رشد هستند

2. Tilth: You want your soil to have good tilth, namely to be crumbly and easy to work.
[ترجمه ترگمان]tilth: شما می خواهید که خاک شما tilth خوبی داشته باشد، یعنی تمیز کردن و کار کردن آسان
[ترجمه گوگل]Tilth شما می خواهید خاک خود را به کوه خوب، یعنی به راحتی و کم عمق

3. Purple soil is one kind of important unirrigated tilth soil in southern China.
[ترجمه ترگمان]خاک بنفش یکی از انواع خاک مهم unirrigated در جنوب چین است
[ترجمه گوگل]خاک ارغوانی یکی از مهمترین خاک های کوهستانی غیر قابل کشت در جنوب چین است

4. Whatever goes to the tilth of me it shall be you!
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که به زمین افتاد، تو خواهی بود!
[ترجمه گوگل]هرچه به سمت من می رود، باید باشد!

5. A preliminary experiment and analysis of tilth resistance of two-wing types of different sweeps mounted on the same revolving frame were made through modification of moving parameters in this paper.
[ترجمه ترگمان]آزمایش اولیه و آنالیز مقاومت tilth دو بال مختلف بر روی یک قاب چرخان مختلف از طریق تغییر پارامترهای متحرک در این مقاله انجام شد
[ترجمه گوگل]یک آزمایش اولیه و تحلیلی از مقاومت کششی انواع دو جفت جفت های مختلف که در یک قاب متحرک نصب شده بود، از طریق اصلاح پارامترهای حرکتی در این مقاله صورت گرفت

6. The root distribution in different tilth layer is different.
[ترجمه ترگمان]توزیع ریشه در لایه tilth مختلف متفاوت است
[ترجمه گوگل]توزیع ریشه در لایه کوه متفاوت متفاوت است

7. The reasonable scientific basis was provided for soil tilth optimization.
[ترجمه ترگمان]اساس علمی منطقی برای بهینه سازی tilth خاک فراهم شد
[ترجمه گوگل]پایه علمی معقول برای بهینه سازی کیت خاک فراهم شده است

8. In this paper, the tilth depth of driving disk-plow has been analysed According to the furrow slice was succeeded in turning for the maximal tilth depth.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، عمق tilth هارد دیسک گرداننده تجزیه و تحلیل شده است با توجه به این که قسمت شیار در تبدیل به عمق tilth بیشینه موفق شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، عمق کج رانندگی دیسک شخم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است با توجه به قطعه حفره در تبدیل به عمق حداکثر کوه موفق شد

9. Some of these provide tilth to a soil.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها tilth را به خاک می سپارند
[ترجمه گوگل]بعضی از اینها به خاک میچسبند

10. Tilth 's the quality of a soil which makes it easy to cultivate and easy for the roots of plants to grow.
[ترجمه ترگمان]tilth کیفیت یک خاک است که کاشت و آسان کردن ریشه های گیاهان را آسان می کند
[ترجمه گوگل]Tilth کیفیت خاک است که باعث می شود رشد و پرورش و ریشه گیاهان آن آسان باشد

11. Certified Organic by Oregon Tilth.
[ترجمه ترگمان]Certified ارگانیک توسط ارگان tilth
[ترجمه گوگل]ارگان Certified توسط اورگان Tilth

12. So microflora increase tilth.
[ترجمه ترگمان]بنابراین فلور مواد اولیه را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین میکرو فلورا افزایش می یابد

13. Mr Burrows added cultivator tines to scratch the surface and provide an adequate tilth for the rapeseed.
[ترجمه ترگمان]شاخک های کالتیواتور شاخه به سطح را خراش می دهند و an کافی برای (کلزا)فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]آقای Burrows کیست تخلیه کننده را به سطحی خراشیده و کیت مناسب برای کلزا را اضافه کرد

14. The local stockbreedings were destructed because a large amount of pasture was changed to the tilth .
[ترجمه ترگمان]The محلی به این دلیل destructed بودند که مقدار زیادی از چراگاه به the تغییر داده شد
[ترجمه گوگل]دامپروری محلی تخریب شد زیرا مقدار زیادی از مرتع به کوه تغییر یافت

15. Although the status of soil available boron and zinc was improved somewhat, there are still 2/3 of tilth lack of boron and 1/3 lack of zinc.
[ترجمه ترگمان]اگرچه وضعیت خاک موجود و روی موجود تا حدی بهبود یافته است، اما هنوز ۲ \/ ۳ از کمبود boron بورون و ۱ \/ ۳ وجود دارد
[ترجمه گوگل]با وجودی که وضعیت بور و روی در دسترس بود، تا حدودی بهبود یافت، هنوز هم 2/3 کمبود کافی بور و 1/3 کمبود روی وجود دارد


کلمات دیگر: