کلمه جو
صفحه اصلی

فاکهانی

لغت نامه دهخدا

فاکهانی. [ ک ِ نی ی ] ( ع ص نسبی ) میوه فروش. ( منتهی الارب ). سیبویه گوید: فروشنده میوه را مانند لبان و نبال [ و عطار و بقال ]، فَکّاه نمیگویند، زیرا این وزن سماعی است. ( از اقرب الموارد ).

فاکهانی. [ ک ِ ] ( اِخ ) تاج الدین عمربن علی. رجوع به تاج الدین... شود.

فاکهانی . [ ک ِ ] (اِخ ) تاج الدین عمربن علی . رجوع به تاج الدین ... شود.


فاکهانی . [ ک ِ نی ی ] (ع ص نسبی ) میوه فروش . (منتهی الارب ). سیبویه گوید: فروشنده ٔ میوه را مانند لبان و نبال [ و عطار و بقال ]، فَکّاه نمیگویند، زیرا این وزن سماعی است . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: