کلمه جو
صفحه اصلی

osmosis


معنی : خاصیت نفوذ و حلول، راند، نفوذ یک حل کننده ازیک پرده
معانی دیگر : (اندیشه یا احساس و غیره) در آشامش، جذب، در تراوش، پالیدن، اسمز، گذرندگی، نفوذ یک حل کننده مثل اب ازیک پرده

انگلیسی به فارسی

نفوذ یک حل کننده (مثل اب) ازیک پرده، خاصیت نفوذ وحلول، نفوذ، راند


اسموز، خاصیت نفوذ و حلول، راند، نفوذ یک حل کننده ازیک پرده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: osmotic (adj.), osmotically (adv.)
(1) تعریف: the passage or diffusion of a liquid through a semipermeable membrane until the concentration is the same on both sides of the membrane, or the tendency of a liquid to diffuse in such a way.

(2) تعریف: a gradual, subtle, and usu. unconscious absorption, as of ideals or mannerisms.

• diffusion; permeation; tendency to flow through a membrane and create an equal distribution of material
osmosis is the process by which a liquid passes through a thin piece of solid substance such as the roots of a plant; a technical use.
osmosis is also the way in which people or ideas influence each other gradually and without any obvious signs.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] اسمز
[عمران و معماری] اسمز - رانده - تراوندگی - اسمزی
[صنایع غذایی] اسمز : عبور مولکولهای آب از غشایی نیمه تراوا که دو محلول با غلظتهای مختلف را از یکدیگر جدا می کند
[نساجی] اسمز - تراوایی
[خاک شناسی] اسمز

مترادف و متضاد

خاصیت نفوذ و حلول (اسم)
osmosis

راند (اسم)
osmosis

نفوذ یک حل کننده از یک پرده (اسم)
osmosis

جملات نمونه

1. immigrant children absorb american culture by osmosis
بچه های مهاجران فرهنگ امریکا را از طریق تاثیرپذیری جذب می کنند.

2. Children learn new languages by osmosis.
[ترجمه ترگمان]کودکان با اسمز به یادگیری زبان های جدید می پردازند
[ترجمه گوگل]بچه ها زبان های جدید را با اسموز یاد می گیرند

3. Blood can be cleaned by osmosis if the kidneys have failed.
[ترجمه ترگمان]اگر کلیه ها شکست بخورد، خون می تواند با نفوذ اسمزی تمیز شود
[ترجمه گوگل]اگر کلیه ها شکست خورده باشند، خون می تواند توسط اسمز تمیز شود

4. Children seem to learn about computers by osmosis.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کودکان از طریق اسمز درباره کامپیوترها یاد می گیرند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بچه ها در مورد رایانه توسط اسموز یاد بگیرند

5. As if by osmosis, the facts became clear over a period of time.
[ترجمه ترگمان]با نفوذ اسمزی، حقایق در طول یک دوره از زمان مشخص شدند
[ترجمه گوگل]همانطور که با اسموزی، حقایق در یک دوره زمانی مشخص شد

6. This process is known as reverse osmosis.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند به عنوان اسمز معکوس شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این فرآیند به عنوان اسمز معکوس شناخته می شود

7. The Labpure laboratory reverse osmosis system from Vaponics can provide up to 3785 litres of purified water each day.
[ترجمه ترگمان]سیستم اسمز معکوس آزمایشگاهی از Vaponics می تواند هر روز to لیتر آب خالص را تامین کند
[ترجمه گوگل]سیستم اسمز معکوس Labpur از Vaponics می تواند تا 3785 لیتر آب تصفیه شده در هر روز را فراهم کند

8. Something about a reverse osmosis filtration system, which is too tricky to explain now.
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد سیستم تصفیه اسمز معکوس، که حالا دیگر نیازی به توضیح ندارد
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد یک سیستم فیلتراسیون اسمز معکوس، که برای توضیح دادن خیلی پیچیده است

9. It provides a good mix for Reverse Osmosis purified water.
[ترجمه ترگمان]آن ترکیبی خوب از آب خالص Osmosis معکوس را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این مخلوط خوبی برای آب تصفیه شده اسمز معکوس است

10. And somehow-not solely by osmosis, either-we began acquiring that degree of skill and energy and initiative of quick intelligence.
[ترجمه ترگمان]و به نوعی - نه تنها از طریق اسمز، ما شروع به به دست آوردن این درجه مهارت و انرژی و ابتکار اطلاعات سریع کردیم
[ترجمه گوگل]و به نوعی - نه تنها به وسیله اسمز - ما شروع به کسب مهارت و انرژی و ابتکار هوش هوشمندی کردیم

11. Reverse osmosis desalting system includes two parts: raw water pretreatment and membrane system.
[ترجمه ترگمان]سیستم اسمز معکوس شامل دو بخش می شود: تصفیه آب خام و سیستم غشایی
[ترجمه گوگل]سیستم غلظت اسمز معکوس شامل دو بخش پیش پردازش خام آب و سیستم غشایی است

12. Reverse osmosis RO concentration of orange juice separated by ultrafiltration was researched.
[ترجمه ترگمان]در محلول اسمز معکوس، آب پرتغال که توسط ultrafiltration از هم جدا شد مورد تحقیق قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اسمز معکوس غلظت RO آب پرتقال توسط اولترافیلتراسیون جدا شده مورد بررسی قرار گرفت

13. Application of reverse osmosis technology in pure water production of color kinescope industry was introduced.
[ترجمه ترگمان]کاربرد فن آوری اسمز معکوس در تولید آب خالص صنعت kinescope معرفی شد
[ترجمه گوگل]استفاده از تکنولوژی اسمز معکوس در تولید آب خالص صنعت کینسکوپ رنگی معرفی شد

14. Fluid flows back into the tiny blood vessels by osmosis.
[ترجمه ترگمان]مایع از طریق اسمز به رگ های خونی کوچک می ریزد
[ترجمه گوگل]سی اسم به عروق خونی کوچک رسیده است

15. Reading is not picked up by a process of osmosis, but needs to be taught.
[ترجمه ترگمان]مطالعه با فرآیند اسمز معکوس نمی شود، اما باید آموزش داده شود
[ترجمه گوگل]خواندن با فرآیند اسموز انجام نمی شود، بلکه نیاز به آموزش دارد

Immigrant children absorb American culture by osmosis.

بچه‌های مهاجران فرهنگ امریکا را از طریق تأثیرپذیری جذب می‌کنند.


پیشنهاد کاربران

یاد گرفتن چیزی به طور ناخودآگاه

تأثیرپذیری تدریجی

تأثیرپذیری

osmosis ( فیزیک )
واژه مصوب: گذرندگی
تعریف: عبور حلاّل خالص از غشای نیمه‏تراوایی که دو ناحیه از محلولی با غلظت های متفاوت را از هم جدا کرده است


کلمات دیگر: