کلمه جو
صفحه اصلی

indigenous


معنی : بومی، ذاتی، طبیعی، فطری
معانی دیگر : بومزاد، نهادی، درون زاد، مکنون

انگلیسی به فارسی

بومی، طبیعی، ذاتی، مکنون، فطری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: indigenously (adv.), indigenousness (n.)
• : تعریف: having origin in a country or locality; native (usu. fol. by to).
مترادف: aboriginal, endemic, native
متضاد: exotic, foreign
مشابه: domestic, original

- The turkey is indigenous to North and Central America.
[ترجمه ترگمان] بوقلمون بومی آمریکای شمالی و مرکزی است
[ترجمه گوگل] بوقلمون بومی است به آمریکای شمالی و مرکزی
- The indigenous people of Hawaii suffered illnesses brought by missionaries and other settlers.
[ترجمه ترگمان] مردم بومی هاوایی، بیماری هایی را که مبلغان و مهاجران دیگر آورده بودند، تحمل کردند
[ترجمه گوگل] مردم بومی هاوایی بیماری هایی را که توسط مبلغان و مهاجران دیگر به ارمغان آورده اند، رنج می برند

• native; belonging naturally to a place; originating from a place
something that is indigenous comes from the country in which it is found; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] بومی

مترادف و متضاد

بومی (صفت)
aboriginal, native, indigenous, endemic, domestic, vernacular, aborigine, autochthonous

ذاتی (صفت)
indigenous, essential, organic, inherent, autochthonous, intrinsic, innate, natural, substantial, inward, inborn, congenital, connate, inbred

طبیعی (صفت)
indigenous, normal, real, inherent, intrinsic, innate, natural, born, physical, somatic, homebred

فطری (صفت)
indigenous, physic, innate, natural, inborn, inbred, inartificial

native, inborn


Synonyms: aboriginal, autochthonous, chthonic, congenital, connate, domestic, endemic, homegrown, inbred, inherent, inherited, innate, natural, original, primitive, unacquired


Antonyms: alien, foreign


جملات نمونه

1. indians are indigenous inhabiants of america
سرخپوستان ساکنان بومی امریکا هستند.

2. lions are indigenous to africa
شیر بومی افریقا است.

3. behavior that is indigenous to human beings
رفتاری که در انسان ها ذاتی است

4. plants that are indigenous to the loot desert
گیاهان بومی کویر لوت

5. Many of the indigenous insects are needed to pollinate the local plants.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حشرات بومی برای گرده افشانی گیاهان محلی مورد نیاز هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از حشرات بومی برای گرده افشاندن گیاهان محلی مورد نیاز است

6. Are there any species of frog indigenous to the area?
[ترجمه ترگمان]آیا هیچ گونه قورباغه مانندی در منطقه وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا گونه ای از قارچ بومی در این منطقه وجود دارد؟

7. Kangaroos are indigenous to Australia.
[ترجمه ترگمان]Kangaroos بومی استرالیا هستند
[ترجمه گوگل]کندرها به استرالیا بومی هستند

8. Each country has its own indigenous cultural tradition.
[ترجمه ترگمان]هر کشور سنت فرهنگی مختص خود را دارد
[ترجمه گوگل]هر کشوری دارای سنت فرهنگی بومی است

9. The tree is indigenous to China.
[ترجمه ترگمان]این درخت بومی چین است
[ترجمه گوگل]درخت بومی به چین است

10. The kangaroo is indigenous to Australia.
[ترجمه ترگمان]کانگورو بومی استرالیا است
[ترجمه گوگل]کنگورو به استرالیا بومی است

11. The indigenous people were brought into the Catholic fold.
[ترجمه ترگمان]بومیان را به فرقه کاتولیک آوردند
[ترجمه گوگل]مردم بومی به شکل کاتولیک آورده شدند

12. Not all indigenous regimes were willing to accept the supposed benefits of British trade.
[ترجمه ترگمان]همه رژیم های بومی مایل به پذیرش منافع فرضی تجارت بریتانیا نبودند
[ترجمه گوگل]همه رژیم های بومی مایل به پذیرفتن مزایای احتمالی تجارت بریتانیا نبودند

13. The Maori are the indigenous people of New Zealand.
[ترجمه ترگمان]به مائوری، مردم بومی نیوزیلند هستند
[ترجمه گوگل]مائوری ها بومیان نیوزیلند هستند

14. All manifestations of their indigenous cultures were outlawed.
[ترجمه ترگمان]همه تجلیات فرهنگ بومی آن ها غیر قانونی بود
[ترجمه گوگل]تمام تظاهرات فرهنگ بومی آنها غیرقانونی بود

15. Investors have been a tad nervous since indigenous people rioted for several days in March.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران از زمانی که مردم بومی چندین روز در ماه مارس سربه شورش برداشتند، کمی عصبی شده اند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران پس از چند روز در ماه مارس، بذر عصبی اند

16. Another important difference between exogenous and indigenous firms concerns their linkages with the local economy.
[ترجمه ترگمان]تفاوت مهم دیگر بین شرکت های خارجی و خارجی مربوط به ارتباط آن ها با اقتصاد محلی است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از تفاوت های مهم بین شرکت های خارجی و بومی مربوط به ارتباط آنها با اقتصاد محلی است

17. Red foxes are indigenous to the East and Midwest parts of the U. S.
[ترجمه ترگمان]روباه قرمز بومی مناطق شرقی و میدوست ایالات متحد هستند اس
[ترجمه گوگل]روباه های سرخ بومی به قسمت های شرقی و مرکزی U S

Lions are indigenous to Africa.

شیر بومی افریقا است.


Indians are indigenous inhabiants of America.

سرخپوستان ساکنان بومی امریکا هستند.


plants that are indigenous to the Loot Desert

گیاهان بومی کویر لوت


behavior that is indigenous to human beings

رفتاری که در انسان‌ها ذاتی است


پیشنهاد کاربران

اهالی بومی . بوم زاده. ( جایگزین کلمه سرخ پوست )

indigenous right حق طبیعی و مسلم .

جمله نمونه اول
inhabiants غلطه
tکم داره

بومی، محلی native, aborginal

این کلمه بیشتر برای بومیان سرخپوست بویژه سرخپوستان آمریکای شمالی استفاده میشه.

بومی , محلی

# an indigenous crop
# lions are indigenous to africa
# a group of indigenous people
# examples of truly indigenous music

بومی، ذاتی


کلمات دیگر: