1. long (or hard) row to hoe
کار طاقت فرسا،کار خسته کننده ای که باید انجام شود
2. She bought herself a hoe and a sickle.
[ترجمه ترگمان]یک بیل و یک داس برای خودش خرید
[ترجمه گوگل]او خودش یک کج و خاکپور را خرید
3. I have to feed the chickens and hoe the potatoes.
[ترجمه آندیا] من باید به مرغ ها غذا بدهم و سیب زمینی هارا بیل بزنم
[ترجمه گنج جو] جوجه ها رو دون بدم و بوته های سیب زمینی رو هم بیل بزنم.
[ترجمه ترگمان]من باید به جوجه ها غذا بدهم و سیب زمینی را مرتب کنم
[ترجمه گوگل]من باید جوجه ها را تغذیه کنم و سیب زمینی ها را بچرخانم
4. They hoe the garden to keep down the weeds.
[ترجمه گنج جو] برا اینکه شر علف های هرزو کم کنن باغچه رو حسابی بیل زدن.
[ترجمه ترگمان]به باغ غذا می دهند تا علف های هرز را پایین نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها باغ را برای نگه داشتن علف های هرز نگه می دارند
5. Hoe the wheat today, and the cotton tomorrow.
[ترجمه گنج جو] امروز گندما رو درو کن فردا پنبه رو.
[ترجمه ترگمان]امروز گندم و پنبه را Hoe
[ترجمه گوگل]کج بیل زدن گندم امروز و فردا پنبه است
6. An example would be an ad hoe public enquiry into a serious railway accident.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه یک تحقیق عمومی hoe در یک حادثه راه آهن جدی خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک مثال می تواند یک آگهی عمومی تبلیغاتی در یک حادثه جدی راه آهن باشد
7. Onion hoe A small hand version of a swan-necked draw hoe, useful for working between close-set plants and rows.
[ترجمه ترگمان]پیاز به بیل زدن یک نسخه کوچک از a رسم می کند که برای کار بین گیاهان و ردیف های نزدیک مفید است
[ترجمه گوگل]کیک پیاز یک نسخه کوچک دست کوهی از قوسی گردن، مفید برای کار بین گیاهان نزدیک و ردیف
8. You run in the compound, your grub hoe held at port arms.
[ترجمه ترگمان]تو در مقر اصلی فرار می کنی، بیل و بیل تو در بندر لنگر انداخته
[ترجمه گوگل]شما در ترکیب کار می کنید، کلاه قرمزی که در بندر نگهداری می شود
9. He'd poked at the soil with a hoe to give it a fresh look.
[ترجمه ترگمان]بیل - ای با یک بیل به زمین ضربه زده بود تا به آن نگاه تازه کند
[ترجمه گوگل]او در یک کوه به خاک سپرده شد تا نگاه تازه ای به آن بدهد
10. Hoe the ground in spring.
[ترجمه ترگمان]در بهار خواب روی زمین افتاده بود
[ترجمه گوگل]زمین را در بهار بیاور
11. They have a hard row to hoe.
[ترجمه ترگمان]بیل - ای راه سختی رو برای بیل زدن دارن
[ترجمه گوگل]آنها یک ردیف سخت برای کج کردن دارند
12. All of a sudden this woman downs her hoe and runs up to me demanding money.
[ترجمه ترگمان]ناگهان این زن کج بیل را پایین آورد و به طرف من آمد و تقاضای پول کرد
[ترجمه گوگل]همه ناگهان این زن سقوط او را می کشد و به من درخواست پول می کند
13. We found him in a field with a hoe.
[ترجمه ترگمان]ما اونو تو یه مزرعه با بیل پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما او را در یک میدان با کج کردن پیدا کردیم
14. He kept picturing an old man with a hoe, how the poor guy went skidding through the powdery red dust.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد را مجسم می کرد که بیل لش بیل ای دارد و از میان گرد و خاک و گرد و خاک و گرد و خاک و گرد و خاک سر و کله اش پیدا می شود
[ترجمه گوگل]او تصویر یک پیرمرد را با کج کرد، چگونه مرد ضعیف از طریق گرد و غبار قرمز پودر رفت