کلمه جو
صفحه اصلی

delineation


معنی : شرح، طرح، تصویر، توصیف
معانی دیگر : طرح، تصویر، توصیف، شرح

انگلیسی به فارسی

طرح، تصویر، توصیف، شرح


انگلیسی به انگلیسی

• description, sketch, outline

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بازتاب
[زمین شناسی] طرح بندی مرحله ای در تدوین نقشه که در آن عوارض قابل نقشه برداری تعیین می شوند و بر روی مواد متعددی شکل بیرونی آنها رسم می شود یا بطور دیداری انتخاب می شوند (مثلاً وقتی که از دستگاه ترسیمی استریوسکوپ استفاده می شود).
[ریاضیات] نمایش، توصیف، تصویر، طرح
[خاک شناسی] مرزبندی
[آب و خاک] ترسیم خط محدوده، جداسازی محدوده، مرزکشی

مترادف و متضاد

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

تصویر (اسم)
likeness, description, portrayal, projection, form, image, picture, portrait, hue, icon, delineation, illustration, vignette, scenography

توصیف (اسم)
qualification, description, narration, shading, delineation

drawing


Synonyms: sketch, portrait, picture


a description


Synonyms: account, depiction, rendition, rough draft, representation, picture


جملات نمونه

1. This delineation of labourism is ideal-typical; in practice it could exhibit contradictory tendencies.
[ترجمه ترگمان]این توصیف از labourism ایده آل است؛ در عمل می تواند گرایش ها متضادی را نشان دهد
[ترجمه گوگل]این تعریف کارورزی ایده آل است؛ در عمل می تواند گرایشات متناقض را نشان دهد

2. At that stage, my delineation of native soil customs reached the realm of infatuation.
[ترجمه ترگمان]در آن مرحله، تعیین من از آداب و رسوم بومی خاک به قلمرو عشق و شیفتگی دست یافته بود
[ترجمه گوگل]در آن مرحله، تفسیر من از آداب و رسوم بومی خاک به قلمرو احترام وارد شد

3. Delineation of ecological units is an important task for forest land classification.
[ترجمه ترگمان]طبقه بندی واحدهای اکولوژیکی یک وظیفه مهم برای طبقه بندی زمین جنگل است
[ترجمه گوگل]تعریف واحدهای زیست محیطی یک وظیفه مهم برای طبقه بندی جنگل های جنگلی است

4. I really do not want to geographical delineation of a local person to assess.
[ترجمه ترگمان]من واقعا تمایلی به ارزیابی جغرافیایی یک فرد محلی برای ارزیابی آن ندارم
[ترجمه گوگل]من واقعا نمیخواهم از ارزیابی جغرافیایی یک فرد محلی برای ارزیابی استفاده کنم

5. Logical failure is experienced when cell delineation is lost.
[ترجمه ترگمان]شکست منطقی زمانی تجربه می شود که توصیف سلول گم شود
[ترجمه گوگل]شکست منطقی هنگامی که مشخصه سلول از دست رفته است، تجربه می شود

6. This band combination provides the best delineation between vegetation types.
[ترجمه ترگمان]این ترکیب باند، بهترین توصیف را بین انواع پوشش گیاهی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این ترکیب باند بهترین مشخصه بین انواع گیاهان را فراهم می کند

7. Sequencing refers to the delineation of the order of the repeating units in DNA and protein.
[ترجمه ترگمان]ترتیب بندی به تعیین ترتیب واحدهای تکرار شونده در DNA و پروتئین اشاره دارد
[ترجمه گوگل]تکرار به تعریف ترتیب واحدهای تکراری در DNA و پروتئین اشاره دارد

8. Delineation of a high - risk group could facilitate prevention strategies.
[ترجمه ترگمان]Delineation یک گروه با ریسک بالا می تواند استراتژی های پیش گیری را تسهیل کند
[ترجمه گوگل]تعریف یک گروه پر خطر میتواند راهبردهای پیشگیری را تسهیل کند

9. The author's character delineation is forceful.
[ترجمه ترگمان]توصیف شخصیت نویسنده، قوی است
[ترجمه گوگل]مشخصه شخصیت نویسنده نیرومند است

10. Delineation of channels is the first step of geologic evaluation.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کانال ها، اولین گام ارزیابی زمین شناسی است
[ترجمه گوگل]تعریف کانال ها اولین گام ارزیابی زمین شناسی است

11. MRI provided excellent delineation of the intraatrial membrane and the size of the membrane orifice.
[ترجمه ترگمان]MRI نشان عالی از غشا intraatrial و اندازه orifice غشا فراهم کرده است
[ترجمه گوگل]MRI، تشریح دقیق غشای داخلی و اندازه سوراخ غشا را فراهم کرد

12. Delineation of a boundary is limited to the visible features.
[ترجمه ترگمان]Delineation یک مرز محدود به ویژگی های قابل مشاهده است
[ترجمه گوگل]تعریف یک مرز محدود به ویژگی های قابل مشاهده است

13. An elaborate delineation was made about the developmental history of potentialmeasuring device before the 20 th century.
[ترجمه ترگمان]تعیین مفصلی در مورد تاریخچه رشد دستگاه potentialmeasuring قبل از قرن بیستم انجام شد
[ترجمه گوگل]پیش از قرن بیستم، تاریخچه توسعه دستگاه اندازه گیری بالقوه دقیق مشخص شد

14. To verify the rationality of target volume delineation and the clinical effect for nasopharyngeal carcinoma ( NPC ).
[ترجمه ترگمان]برای تایید عقلانیت حجم هدف، و اثر بالینی برای carcinoma nasopharyngeal (کنگره خلق خلق)
[ترجمه گوگل]برای بررسی عقلانیت تعیین حجم هدف و اثر بالینی کارسینوم نازوفارنکس (NPC)

پیشنهاد کاربران

تفکیک، تحدید

delineation well:
چاه توصیفی



کلمات دیگر: