کلمه جو
صفحه اصلی

degradation


معنی : تنزل، پستی، تنزل رتبه
معانی دیگر : تنزل (رتبه یا شان یا وضع)، فروزینگی، فروداشت، خواری، خفت، دونی، فساد، ضلالت، گمراهی، دژخویی، (زمین شناسی) فروسایی، فروسایش، نهشت بری (کم شدن بلندی زمین در اثر فرسایش)

انگلیسی به فارسی

تنزل، تنزل رتبه، پستی


تنزل


پستی، خفت، تنزل رتبه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of degrading, or the condition of being degraded.
متضاد: advancement, elevation, exaltation

- Marriage to this man, an actor, brought about her degradation in the eyes of her aristocratic family.
[ترجمه ترگمان] ازدواج با این مرد، بازیگری که در چشمان خانواده اشرافی خود تنزل می کرد
[ترجمه گوگل] ازدواج با این مرد، یک بازیگر، موجب تخریب او در برابر خانواده اشرافی شد

(2) تعریف: in geology, the wearing away of land surfaces by erosion.
مشابه: rot

• humiliation, dishonor, disgrace; reduction (in size, amount, etc.); breaking down (chemistry)
degradation is a state of poverty and dirt.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] تفکیک - تجزیه - تنزل رتبه
[شیمی] تخریب
[سینما] فرسایش
[عمران و معماری] نزول کیفیت - از بین رفتن - فروسایی - تلاش و فروریختگی - فروسایش
[کامپیوتر] تنزل
[برق و الکترونیک] تنزل یافتن
[صنایع غذایی] تجزیه تدریجی : به فساد شیمیایی ناشی از تجزیه گویند
[زمین شناسی] فروسایی فرآیندی که تمایل دارد سطح زمین را سایش دهد معمولا به یک رودخانه اطلاق می شود و متضمن عمیق کردن دره رودخانه بوسیله رودخانه موردنظر است
[نساجی] تخریب - پوسیدگی منسوج در اثر عوامل رنگرزی و سفیدگری و تکمیل و سایر عملیات شیمیایی - افت کیفی
[خاک شناسی] تخریب
[پلیمر] تخریب، افت کیفی، از هم پاشیدگی
[آب و خاک] افت، تخریب، قهقرائی، 'پایین رفتن ترازبستر

مترادف و متضاد

تنزل (اسم)
abatement, degradation, decay, depreciation, depression, decadence, setback

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

تنزل رتبه (اسم)
degradation, demotion

depravity, shame


Synonyms: abasement, debasement, decadence, decline, degeneracy, degeneration, demotion, derogation, deterioration, discredit, disgrace, dishonor, downgrading, evil, humiliation, ignominy, mortification, perversion, reduction


Antonyms: admiration, approval, elevation, honor, promotion, upgrade


جملات نمونه

1. the bestiality and degradation of war
ددخویی و پستی ناشی از جنگ

2. gambling led to his degradation
قمار موجب گمراهی او شد.

3. bribery eventually caused that employee's degradation
رشوه خواری بالاخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.

4. Gambling is always coupled with degradation.
[ترجمه ترگمان]قماربازی همواره با خفت توام است
[ترجمه گوگل]قمار همیشه با تخریب همراه است

5. Being sent to prison was the final degradation.
[ترجمه ترگمان]چون به زندان محکوم شدند، آخرین خفت و خواری محسوب می شد
[ترجمه گوگل]به زندان فرستادن نابودی نهایی بود

6. Whatever the degradation, the human spirit can be indestructible.
[ترجمه ترگمان]هر چه پست باشد، روح انسان از آن فنا خواهد شد
[ترجمه گوگل]هر گونه تخریب، روح انسان می تواند نابودی باشد

7. I feel this signals the degradation of American culture.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که این نشانه تجزیه و تحلیل فرهنگ آمریکایی است
[ترجمه گوگل]من احساس می کنم که این نشان دهنده تخریب فرهنگ آمریکایی است

8. Vallejo told the intimate story of the degradation that Royce had deplored only from the outside.
[ترجمه ترگمان]vallejo داستان intimate را که رویس تنها از بیرون از آن شرمنده بود، تعریف کرد
[ترجمه گوگل]والیجو به داستان صمیمی تخریب میپیوندد که رویس تنها از خارج بیرون رانده بود

9. The next major phase of land degradation came after the abolition of slavery in 1838 and the rise of peasant agriculture.
[ترجمه ترگمان]دومین مرحله تجزیه زمین پس از لغو برده داری در ۱۸۳۸ و افزایش کشاورزی روستایی صورت گرفت
[ترجمه گوگل]مرحله بعدی تخریب زمین پس از لغو برده داری در سال 1838 و افزایش کشاورزی دهقانی بود

10. Compounding scarcity is the growing problem of water degradation caused by saltwater intrusions, chemical pollutants, and human sewage.
[ترجمه ترگمان]کمیابی Compounding مشکل رو به رشد نابودی آب است که ناشی از نفوذ آب شور، آلاینده های شیمیایی و فاضلاب انسانی است
[ترجمه گوگل]کمبود کمپلکس در حال افزایش مشکل تخریب آب ناشی از نفوذ آب شور، آلودگی های شیمیایی و فاضلاب انسان است

11. The simple association of degradation and aggradation of beaches with wave type needs some modification.
[ترجمه ترگمان]ارتباط ساده تجزیه و تحلیل سواحل با نوع موج نیاز به اصلاح دارد
[ترجمه گوگل]اتصال ساده تخریب و تخریب سواحل با نوع موج نیاز به اصلاح دارد

12. These include global inequality, human-rights abuses and environmental degradation.
[ترجمه ترگمان]این ها شامل نابرابری جهانی، نقض حقوق بشر و تخریب محیط زیست می شوند
[ترجمه گوگل]اینها عبارتند از نابرابری جهانی، نقض حقوق بشر و تخریب محیط زیست

13. Environmental degradation is a genuine case of passing the muck.
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل محیطی یک مورد واقعی برای عبور از گل ولای است
[ترجمه گوگل]تخریب محیط زیست یک مورد واقعی از عبور muck است

14. What path of audio-visual degradation are you happily leading me down this time?
[ترجمه ترگمان]چه مسیری از تخریب بصری - بصری در این زمان مرا به سمت پایین هدایت می کند؟
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر من خوشبختانه مسیر مناسبی برای تخلیه صوتی و تصویری وجود دارد؟

Gambling led to his degradation.

قمار موجب گمراهی او شد.


Bribery eventually caused that employee's degradation.

رشوه‌خواری بالأخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.


the bestiality and degradation of war

ددخویی و پستی ناشی از جنگ


پیشنهاد کاربران

تخریب، تجزیه ( شیمی )

Degrade: تحقیر کردن - خوار و خفیف کردن - خورد کردن - تجزیه کردن ( شیمی ) - از دست رفتن - رو به زوال رفتن
Degradation : تحقیر - آبروریزی - تخریب - افت - تجزیه ( شیمی ) - تنزل - زوال - از دست روی
( Personality degradation ( destruction : تخریب شخصیتی - له کردن یه فرد مثلا از لحاظ جایگاه اجتماعی
( Personality Assassination ( Terror : ترور شخصیتی

( هوش مصنوعی ) ( پردازش تصویر )
کاهشِ کیفیتِ تصویر - تنزل کیفیت تصویر

استهلاک

تجزیه

زوال

[مهندسی مکانیک و مواد] افت خواص

فرسایش. فروپایگی. خرابی. فروسایی. از بین رفتن .
در معماری و مرمت بنا

[مهندسی آب] رسوب زدایی، کف کنی

تخریب

فاسد شدن

اضمحلال

فروکاست

آسیب

{مهندسی برق} کاهش
نرخ کاهش degradation rate

تخریب شده، بدتر شده، خراب شده

خفت و خواری
a life of poverty and degradation

( حسِ )
حقارت - تحقیر
خفت و خواری
پستی - ذلّت

خواری . خفت

فرسایش ( مثلا در مورد خاک )
تنزل رتبه ( در مورد انسان )



[زمین شناسی]

پایین رَفتگیِ فرسایشی ، پایین آمدگی فرسایشی

فرورفتگی فرسایشی

تنزل مقام

degradation ( خوردگی )
واژه مصوب: تخریب 1
تعریف: تغییر زیان آور در خواص فیزیکی و شیمیایی مادۀ غیرفلزی


کلمات دیگر: