کلمه جو
صفحه اصلی

pedal


معنی : پدال، رکاب، جاپایی، پایی، وابسته به رکاب، پا زدن، رکاب زدن
معانی دیگر : (دوچرخه و ماشین خیاطی و غیره) رکاب، پنجه رکاب، پادک، اهرم پایی، پای اوزار، پدال دار، رکاب دار، پایی دار، پادکی، به پدال فشار آوردن، (دوچرخه) پازدن، به رکاب فشار آوردن، در دوچرخه وچر  خیاطی وغیره رکاب

انگلیسی به فارسی

(در دوچرخه وچرخ خیاطی وغیره) رکاب، جاپایی، پدال،پایی، وابسته به رکاب، پازدن، رکاب زدن


پدال، رکاب، جاپایی، رکاب زدن، پا زدن، پایی، وابسته به رکاب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a lever operated by the foot to provide driving power or to control or adjust the action of a machine.
مشابه: throttle

- bicycle pedals
[ترجمه ترگمان] پدال های دوچرخه:
[ترجمه گوگل] پدال دوچرخه
- a car's accelerator pedal
[ترجمه ترگمان] یک پدال گاز شتاب ده
[ترجمه گوگل] یک پدال شتاب دهنده ماشین

(2) تعریف: a foot-operated lever on a musical instrument, esp. a piano.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pedals, pedaling, pedaled
(1) تعریف: to operate or use a pedal or pedals.

(2) تعریف: to ride a bicycle.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to operate the pedal or pedals of.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or concerning a foot or feet.

(2) تعریف: of, concerning, or using a pedal or pedals.

• lever that is used to operate a device
press on a pedal; ride a bicycle
the pedals on a bicycle are the two parts that you push with your feet in order to make the bicycle move.
when you pedal a bicycle, you push the pedals around with your feet to make it move.
a pedal is also a lever that you press with your foot in order to control a car or machine.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پائی، جا پائی، رکاب، پادک، پادکی
[خاک شناسی] خاک واحد دار

مترادف و متضاد

پدال (اسم)
pedal

رکاب (اسم)
pedal, step, stirrup

جاپایی (اسم)
pedal, treadle

پایی (صفت)
pedal, footy

وابسته به رکاب (صفت)
pedal

پا زدن (فعل)
foot, go, deceive, kick, pedal

رکاب زدن (فعل)
pedal

جملات نمونه

1. pedal a bit faster!
کمی تندتر پا بزن !

2. a pedal triangle
مثلث پادکی

3. brake pedal
پدال ترمز

4. gas pedal
(اتومبیل) پدال گاز

5. a piano pedal
جاپایی پیانو

6. a depressed gas pedal
تخته گاز پایین فشرده

7. She put her foot down on the accelerator pedal.
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز گذاشت
[ترجمه گوگل]او پایش را روی پدال شتاب دهنده قرار داد

8. This sewing machine is operated by a foot pedal.
[ترجمه ترگمان]این ماشین خیاطی با یک پدال گاز کار می کند
[ترجمه گوگل]این دستگاه دوخت با یک پدال حرکت می کند

9. To stop the machine push the foot pedal.
[ترجمه ترگمان]برای متوقف کردن ماشین، پدال گاز را فشار دهید
[ترجمه گوگل]برای متوقف کردن دستگاه فشار پدال را فشار دهید

10. The pedal had sheared off at the pivot.
[ترجمه ترگمان]پدال گاز در محور دور شده بود
[ترجمه گوگل]پدال در محور چرخانده شده بود

11. He raised his foot off the accelerator pedal.
[ترجمه ترگمان]پایش را روی پدال گاز فشار داد
[ترجمه گوگل]او پا را از پدال شتاب دهنده بلند کرد

12. Slowly depress the accelerator/brake pedal.
[ترجمه ترگمان]پدال گاز را فشار دهید و پدال ترمز را فشار دهید
[ترجمه گوگل]پدال شتاب دهنده / ترمز را به آرامی فشار دهید

13. The brake pedal had just snapped off.
[ترجمه ترگمان]پدال ترمز فوری قطع شده بود
[ترجمه گوگل]پدال ترمز تازه از هم جدا شده بود

14. She was too tired to pedal back.
[ترجمه ترگمان]او خسته تر از آن بود که به پشت سر بزند
[ترجمه گوگل]او خیلی به پدال عقب خیره شد

15. Your foot falls off the pedal and you stall the car.
[ترجمه ترگمان]پات از روی پدال گاز پایین میاد و تو ماشین رو نگه می داری
[ترجمه گوگل]پای خود را از پدال برداشته و ماشین را عقب می اندازید

16. Its pilot has to pedal hard to get it into the air.
[ترجمه ترگمان]خلبان آن مجبور است به سختی پدال گاز را فشار دهد تا آن را به هوا ببرد
[ترجمه گوگل]خلبانش باید آن را به هوا پرتاب کند

17. He pressed down the accelerator pedal of his car.
[ترجمه ترگمان]پدال گاز را فشار داد
[ترجمه گوگل]او پدال شتاب دهنده ماشینش را فشار داد

18. She pressed down hard on the gas pedal.
[ترجمه ترگمان]پدال گاز را فشار داد
[ترجمه گوگل]او فشار زیادی روی پدال گاز گذاشت

19. You'll have to pedal hard up this hill.
[ترجمه ترگمان]باید به این تپه پدال بزنی
[ترجمه گوگل]شما باید این تپه را به سختی پدال کنید

gas pedal

(اتومبیل) پدال گاز


a piano pedal

جاپایی پیانو


a pedal triangle

مثلث پادکی


pedal a bit faster!

کمی تندتر پا بزن!


پیشنهاد کاربران

به عنوان فعل یعنی رکاب زدن

pedal ( موسیقی )
واژه مصوب: پایی
تعریف: اهرمی در سازها با کارایی های متفاوت که با پا کار می کند


کلمات دیگر: