کلمه جو
صفحه اصلی

detoxification


معنی : دفع مسمومیت
معانی دیگر : طب دفع مسمومیت، مرتفع شدن حالت مسمومیت

انگلیسی به فارسی

سم زدایی، دفع مسمومیت


(پزشکی) دفع مسمومیت، برطرف شدن حالت مسمومیت


انگلیسی به انگلیسی

• removal of toxins; rehabilitation undergone by a person who is addicted to drugs or alcohol

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] ازبین بردن سمیت، سمیت زدایی .
[بهداشت] مسمومیت زدایی
[خاک شناسی] سمیت زدایی

مترادف و متضاد

دفع مسمومیت (اسم)
detoxification

جملات نمونه

1. By literally washing it out, the detoxification process can start.
[ترجمه ترگمان]با شستن کامل آن، فرآیند سم زدایی می تواند شروع شود
[ترجمه گوگل]به معنای واقعی کلمه، شستن آن، فرایند سم زدایی می تواند آغاز شود

2. This criticism was levelled at the Detoxification Unit where Clonidine formed part of the regime.
[ترجمه ترگمان]این انتقاد به واحد Detoxification که در آن clonidine بخشی از رژیم را تشکیل می داد، شکل گرفت
[ترجمه گوگل]این انتقادات در واحد تخلیه اتمی صورت گرفت که کلونیدین بخشی از رژیم را تشکیل می داد

3. The regime in the Detoxification Unit consisted of five days' methadone reduction followed by two weeks of Clonidine.
[ترجمه ترگمان]رژیم در واحد Detoxification شامل پنج روز کاهش متادون و دو هفته پس از آن بود
[ترجمه گوگل]رژیم در واحد تخلیه شامل کاهش 5 روزه متادون و دو هفته کلونیدین بود

4. Detoxification from alcohol or drugs and weaning from other addictive substances or behaviours.
[ترجمه ترگمان]از الکل یا مواد مخدر گرفته تا از مواد اعتیاد آور دیگر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از بین بردن الکل یا مواد مخدر و از بین بردن سایر مواد یا رفتارهای اعتیادآور

5. She also called for more investment in drug detoxification projects.
[ترجمه ترگمان]او همچنین خواستار سرمایه گذاری بیشتر در پروژه های سم زدایی مواد مخدر شد
[ترجمه گوگل]او همچنین خواستار سرمایه گذاری بیشتر در پروژه های سم زدایی مواد مخدر شده است

6. Conclusion:Using antipyretic detoxification method was an effective way for pityriasis rosea.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: استفاده از روش سم زدایی antipyretic روش موثری برای pityriasis rosea بود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: با استفاده از روش سم زدایی از طریق تبخیر، روش موثری برای پیتیاریا سائیدا بود

7. It can prevent the body virtual cold, diuretic detoxification.
[ترجمه ترگمان]آن می تواند از سرماخوردگی و سم زدایی ادرار اور جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]این می تواند بدن مجازی سرد، سم زدایی دیورتیک را جلوگیری کند

8. Objective To observe the detoxification of Shenfu Injection(SHF) on Gemcitabine plus Cisplatin(GP) for treating non-small cell lung cancer(NSCLC).
[ترجمه ترگمان]هدف برای مشاهده سم زدایی تزریق Shenfu به علاوه Cisplatin (GP)برای درمان سرطان ریه غیر کوچک (NSCLC)
[ترجمه گوگل]هدف بررسی سم زدایی تزریق Shenfu (SHF) در Gemcitabine به همراه سیس پلاتین (GP) برای درمان سرطان ریه غیر سلولی کوچک (NSCLC)

9. The method of decortication and and detoxification of bitter almond was studied.
[ترجمه ترگمان]روش of و سم زدایی بادام تلخ مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روش تزریق و سم زدایی از بادام تلخ مورد مطالعه قرار گرفت

10. Parsley: A strong natural detoxification agent.
[ترجمه ترگمان]Parsley: یک عامل قوی سم زدایی طبیعی
[ترجمه گوگل]جعفری: عامل قوی سم زدایی طبیعی

11. Have scattered stasis detumescence, Detoxification, Hemostatic effect.
[ترجمه ترگمان]Have stasis، Detoxification، hemostatic scattered
[ترجمه گوگل]پوسیدگی دندان پریده، پوسیدگی دندان، اثر هموستاتیک

12. Conclusion: Detoxification is a safe and effective method to cure dry psoriasis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Detoxification روشی ایمن و موثر برای درمان پسوریازیس خشک است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: سم زدایی یک روش ایمن و موثر برای درمان پسوریازیس خشک است

13. Drink at least 2 litres of still mineral water throughout the day to aid detoxification.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۲ لیتر آب معدنی در سراسر روز برای کمک به سم زدایی مصرف کنید
[ترجمه گوگل]نوشیدن حداقل 2 لیتر آب معدنی هنوز در طول روز برای کمک به سم زدایی استفاده کنید

14. For this reason, such changes are known as biotransformation rather than detoxification.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل، این تغییرات به جای سم زدایی، به عنوان biotransformation شناخته می شوند
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، چنین تغییراتی به جای تبدیل سمی به جای سم زدایی شناخته می شود

پیشنهاد کاربران

سم زدایی

( پوست ) پاکسازی عمیق

detoxification ( پزشکی )
واژه مصوب: سم‏زدایی
تعریف: خنثی کردن سم به روش مکانیکی یا زیست‏شیمیایی


کلمات دیگر: