کلمه جو
صفحه اصلی

thickness


معنی : ستبری، غلظت، ضخامت
معانی دیگر : لایه، کلفتی، ستبرا، سفتی

انگلیسی به فارسی

ضخامت، کلفتی، ستبری


لایه


ستبرا، بخش کلفت هر چیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the condition or quality of being thick.

(2) تعریف: the measurement of the smallest dimension of something from one side to the opposite side.

- Its thickness is three inches.
[ترجمه ترگمان] ضخامت آن سه اینچ است
[ترجمه گوگل] ضخامت آن سه اینچ است

(3) تعریف: a layer.

- two thicknesses of wool
[ترجمه ترگمان] دو لایه پشمی از پشم
[ترجمه گوگل] دو ضخامت پشم

(4) تعریف: the thick part of something.

• distance between sides, amount of material; layer

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] ضخامت - کلفتی - ستبرا
[برق و الکترونیک] ضخامت
[مهندسی گاز] ضخامت، کلفتی
[نساجی] ضخامت - غلظت
[ریاضیات] ضخامت، ستبرا، خشن، ضخامت جداره
[معدن] ضخامت (زمین شناسی ساختمانی)

مترادف و متضاد

ستبری (اسم)
density, bigness, sturdiness, massiveness, stoutness, thickness

غلظت (اسم)
density, thickness, compactness

ضخامت (اسم)
density, width, solidity, stoutness, thickness

جملات نمونه

1. fabrics of like thickness
پارچه هایی به یک ضخامت

2. The thickness of the walls is 5 feet.
[ترجمه ترگمان]ضخامت دیوارها ۵ فوت است
[ترجمه گوگل]ضخامت دیوارها 5 فوت است

3. Wrap the cake in a double thickness of foil.
[ترجمه ترگمان]کیک را در ضخامت دوبل فویل پیچ دهید
[ترجمه گوگل]کیک را در دو ضخامت فویل قرار دهید

4. The timber is graded according to its thickness.
[ترجمه ترگمان]چوب با توجه به ضخامت آن درجه بندی شده است
[ترجمه گوگل]چوب بر اساس ضخامت آن درجه بندی می شود

5. We ranged steel pipes according to thickness and length.
[ترجمه ترگمان]ما لوله های فولادی را با توجه به ضخامت و طول قرار دادیم
[ترجمه گوگل]ما لوله های فولادی را با توجه به ضخامت و طول، تغییر دادیم

6. The city was enclosed by walls of double thickness.
[ترجمه ترگمان]شهر با ضخامت دو برابر محصور شده بود
[ترجمه گوگل]شهرستان های دیوار ضخامت دو برابر محصور شد

7. The trousers have double thickness knee panels for extra protection.
[ترجمه ترگمان]این شلوار برای حفاظت بیشتر، صفحات زانو به ضخامت دو برابر دارد
[ترجمه گوگل]شلوار دارای پانل های زانو با ضخامت دوگانه برای حفاظت اضافی است

8. The thickness of the mulch will prevent weeds growing around the shrubs.
[ترجمه ترگمان]ضخامت مالچ از رشد علف های هرز در اطراف بوته ها جلوگیری می کند
[ترجمه گوگل]ضخامت مالچ سبب جلوگیری از رشد علف های هرز درختان می شود

9. Roll out the pastry to a thickness of 1 cm.
[ترجمه ترگمان]شیرینی را به ضخامت ۱ سانتی متر لوله کنید
[ترجمه گوگل]شیرینی را به ضخامت 1 سانتیمتر رول کنید

10. The walls are at least two feet in thickness.
[ترجمه ترگمان]دیوارها حداقل دو فوت ضخامت دارند
[ترجمه گوگل]دیوارها حداقل ضخامت دو فوت دارند

11. Use wood of at least 12 mm thickness.
[ترجمه ترگمان]از چوب حداقل ۱۲ میلی متر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از چوب حداقل ضخامت 12 میلیمتر

12. The jacket was lined with a double thickness of fabric.
[ترجمه ترگمان]کت با ضخامت دو برابر پارچه پوشانده شده بود
[ترجمه گوگل]ژاکت با دو ضخامت پارچه ای پوشانده شده است

13. Chips should be cut into uniform size and thickness.
[ترجمه ترگمان]چیپس باید به اندازه و ضخامت یکنواخت کاهش یابد
[ترجمه گوگل]تراشه ها باید به اندازه یکنواخت و ضخامت برش داده شوند

14. Wrap the spices in a double thickness of cloth.
[ترجمه ترگمان]ادویه را با ضخامت دو برابر بپوشانید
[ترجمه گوگل]ادویه جات را در دو ضخامت پارچه قرار دهید

three thicknesses of cloth

سه لایه پارچه


پیشنهاد کاربران

کثافت کثیفی

معنی چهارم در دیکشنری وبستر آن لاین ، البته معنی چهارم ، کم هوشی و بی روحی میباشد Stupidity , Dullness و معنی کثیف و کثیف که در ذیل توسط مائده نوشته شده غلط میباشد ، اصلاح گردد
سپاس

تمرکز و چگالی هم معنی می دهد ، بنابه دیکشنری وبستر آن لاین ، این معنی هم اضافه گردد به کم هوشی و بی حالی

ذخامت


کلمات دیگر: