کلمه جو
صفحه اصلی

immobilization


معنی : عدم تحرک
معانی دیگر : عدم تحرک

انگلیسی به فارسی

عدم تحرک


بی حرکت کردن، عدم تحرک


انگلیسی به انگلیسی

• act of making immovable, act of fixing in place, restriction of movement; prevention of mobilization; withdrawal of coins or bills from circulation (also immobilisation)

دیکشنری تخصصی

[خاک شناسی] آلی شدن

مترادف و متضاد

عدم تحرک (اسم)
immobility, immobilization

جملات نمونه

1. Immobilization of nitrogen occurs in both types in both sites but phosphorus is immobilized only in the fern litter.
[ترجمه ترگمان]Immobilization نیتروژن در هر دو نوع در هر دو مکان رخ می دهد، اما فسفر تنها در زباله fern immobilized می شود
[ترجمه گوگل]امولسیون نیتروژن در هر دو نوع در هر دو محل اتفاق می افتد، اما فسفر فقط در بستر سرخس مانده است

2. Rejecting immobilization techniques relying on braces, Sister Kenny urged activities that would force victims to use and exercise their affected areas.
[ترجمه ترگمان]خواهر کنی با رد کردن تکنیک های بی حرکت کردن با اتکا به داربست های کمکی، فعالیت هایی را ترغیب کرد که قربانیان را وادار به استفاده و اعمال مناطق متاثر از آن ها کند
[ترجمه گوگل]خواهر کنی از متوقف کردن تکنیک های بی حرکت کردن متکی بر برس، خواستار فعالیت هایی شد که قربانیان را مجبور به استفاده و تمرین مناطق آسیب دیده خود می کردند

3. Immobilization produces increased bone resorption resulting in hypercalcemia and hypercalciuria, and is particularly severe in young persons.
[ترجمه ترگمان]Immobilization باعث افزایش resorption استخوان در نتیجه in و hypercalciuria می شود و به ویژه در افراد جوان بسیار شدید است
[ترجمه گوگل]Immobilization باعث افزایش جذب استخوان منجر به هیپرکلسمی و هیپرکلسیوری می شود و در افراد جوان بسیار شدید است

4. Immobilization is a usual method to treat the injury of skeletal muscle system and plays an important role in rehabilitation of diseases.
[ترجمه hossein] بی تحرکی یک روش معمول در درمان سیستم عضلانی اسکلتی است و نقش مهمی در بازتوانی بیماری دارد.
[ترجمه ترگمان]Immobilization روشی معمولی برای درمان آسیب های سیستم ماهیچه های اسکلتی است و نقش مهمی در توان بخشی بیماری ها دارد
[ترجمه گوگل]Immobilization یک روش معمول برای درمان آسیب سیستم عضلانی اسکلتی است و نقش مهمی در توانبخشی بیماری دارد

5. The better separability is a good advantage for immobilization of molecular catalysts. The immobilized systems have an improved activity and regioselectivity compared to the homogeneous system.
[ترجمه ترگمان]تفکیک پذیری بهتر، یک مزیت خوب برای تثبیت کاتالیست های مولکولی است سیستم های immobilized دارای فعالیت و مکان گزینی شدید نسبت به سیستم همگن هستند
[ترجمه گوگل]جداسازی بهتر یک مزیت خوب برای بی تحرکی کاتالیزورهای مولکولی است سیستم های بی حرکت شده در مقایسه با سیستم همگن فعالیت و بهبود رژگونه را بهبود می بخشد

6. Immobilization of TiO 2 photocatalyst has a substantial interest in industrial application.
[ترجمه ترگمان]Immobilization of ۲ photocatalyst به کاربرد صنعتی علاقه قابل توجهی دارد
[ترجمه گوگل]امولسیون تیتانیوم فوتوکاتالیستی علاقه زیادی به کاربرد صنعتی دارد

7. Maximum immobilization occurs when crop residues and fertilizer are incorporated into the soil.
[ترجمه ترگمان]حداکثر عدم ثابت زمانی رخ می دهد که باقی مانده های محصول و کود در خاک گنجانده شوند
[ترجمه گوگل]حداکثر بی حرکت شدن زمانی رخ می دهد که بقایای محصول و کود در خاک وارد شوند

8. Results showed that the immobilization of Dstrain to produce the lactobacillin is possible.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که بی حرکت کردن Dstrain برای تولید the ممکن است
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که امکان تخلیه Dstrain برای تولید لاکتوباسیلین امکان پذیر است

9. The applications of microbial cell immobilization, enzymatic catalysis in nonaqueous solvents and mixed culture in pharmaceutical industry were highlighted.
[ترجمه ترگمان]کاربردهای تثبیت سلول میکروبی، کاتالیز آنزیمی در حلال های آلی و فرهنگ مخلوط در صنعت داروسازی برجسته شد
[ترجمه گوگل]استفاده از بی حرکت سازی سلول های میکروبی، کاتالیزوری آنزیمی در حلال های غیر آبی و فرهنگ مخلوط در صنعت داروسازی برجسته شده است

10. Cyclic voltammetry was used to characterize the ssDNA immobilization and hybridization with its complementary DNA sequences by using methylene blue as indicator.
[ترجمه ترگمان]ولتامتری Cyclic برای مشخص کردن تثبیت ssDNA و hybridization با توالی های DNA مکمل آن با استفاده از متیلن آبی بعنوان شاخص مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ولتامتری سیکلی برای مشخص نمودن immobilization ssDNA و هیبریداسیون با توالی های DNA مکمل آن با استفاده از متیلن آبی به عنوان نشانگر استفاده شد

11. The postoperatie external immobilization was abandoned.
[ترجمه ترگمان]بی حرکت بی حرکت خارجی رها شده بود
[ترجمه گوگل]بی حرکت شدن بیرونی بیرونی بعد از عمل، رها شد

12. The key of immobilization cell technology is the characteristic of used carrier material.
[ترجمه ترگمان]کلید فن آوری سلول بی حرکت، مشخصه از مواد حامل مورد استفاده است
[ترجمه گوگل]کلید فن آوری سلول بی حرکت مشخصه مواد حامل استفاده می شود

13. The results are as follows:Immobilization and water immersion stress could induce stress ulcer and decrease of GRP nerves in oxyntic area .
[ترجمه ترگمان]نتایج به شرح زیر هستند: تنش غوطه وری و غوطه وری آب می تواند باعث ایجاد زخم فشار و کاهش اعصاب GRP در ناحیه oxyntic شود
[ترجمه گوگل]نتایج به شرح زیر است: تحرک و استرس غوطه ور شدن آب می تواند باعث زخم استرس و کاهش اعصاب GRP در منطقه اکسینتیک شود

14. The immobilization of laccase is important for the fiber optic biosensor based on enzyme catalysis.
[ترجمه ترگمان]بی حرکت بودن of برای the فیبر نوری مبتنی بر کاتالیز آنزیمی، مهم است
[ترجمه گوگل]محو شدن لاکتوز برای بیوسنسور فیبر نوری براساس کاتالیزور آنزیمی مهم است

15. The immobilization of prostaglandin synthetase from microsomes of sheep vesicular glands by means of covalent binding to carrier is described.
[ترجمه ترگمان]بی حرکت کردن prostaglandin synthetase از microsomes از غدد vesicular به وسیله اتصال کووالانسی به حامل توضیح داده می شود
[ترجمه گوگل]محو شدن سنتتاز پروستاگلاندین از میکروسوم غدد نژادی گوسفند با استفاده از اتصال چسباننده به حامل توصیف شده است

پیشنهاد کاربران

تثبیت

[خاکشناسی]غیرمتحرک شدن

بی حرکتی

( در کشاورزی ) تبدیل مواد غیر آلی به آلی توسط میکروارگانیسم ها یا گیاهان

همچنین به معنای : "مهار کردن"، کنترل کردن و جلوی حرکت و پیشروی چیزی را گرفتن


کلمات دیگر: