کلمه جو
صفحه اصلی

accommodation


معنی : منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده
معانی دیگر : آشتی، سازش، (جمع) جا، محل سکونت، اتاق هتل، دفتر، محل کار، (در ترن و هواپیما و غیره) صندلی، سازگاری با محیط، تطبیق (با محیط)، هم آسودگی، مهربانی، پذیرایی، مهمان نوازی، یاوری، انطباق دید، تطابق خودکار چشم، (به ویژه عدسی و مردمک) تطابق، توافق، موافقت

انگلیسی به فارسی

همسازی، تطابق، جا، منزل، وسایل راحتی، تطبیق،موافقت، سازش با مقتضیات محیط، وام، کمک، مساعده


محل اقامت، تطابق، منزل، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of accommodating.
مترادف: acclimation, acclimatization, adaptation, adjustment, habituation, housing
مشابه: appeasement, capitulation, conformance, favor, orientation

(2) تعریف: the state of being accommodated.
مترادف: adjustment, compliance
مشابه: adaptation

(3) تعریف: something that accommodates.
مترادف: assistance, benefit, favor, good turn, service
مشابه: consideration, convenience, courtesy, indulgence, kindness, loan, obligation

(4) تعریف: (usu. pl.) food and lodging, or lodging alone.
مترادف: housing, lodging, lodgment, quarters
مشابه: abode, domicile, dwelling, home, provision, residence, shelter

(5) تعریف: a seat on a public conveyance.
مترادف: seat
مشابه: place, space

(6) تعریف: settlement; reconciliation.
مترادف: reconciliation, settlement
مشابه: accord, appeasement

- The parties came to an accommodation after their dispute.
[ترجمه ترگمان] طرفین پس از اختلاف خود به توافق رسیدند
[ترجمه گوگل] پس از اختلافات، احزاب به محل اقامت رسیدند

• housing; residence; lodging; adjustment; arrangement
accommodation is a room or building to stay, work, or live in.
accommodations are places that are provided for people to stay, especially for a short period of time; used in american english.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تطابق - همسازی
[ریاضیات] همسازی، تطابق، جادادن، تسهیلات، مساعده، وام
[خاک شناسی] جایابی
[روانپزشکی] تطابق- بطورکلی هر حرکت یا سازگاری، خواه فیزیکی و خواه روانی که به منظور آمادگی در مقابل محرک های ورودی صورت می گیرد. غیر از این تعریف، که مفهومی گسترده دارد، اصطلاح مزبور کاربردهای خاصی نیز دارد. (1) در زمینه بینایی، به انطباق شکل عدسی چشم به منظور جبران فاصله شی (کانون) از شبکیه اطلاق می شود، (2) در نظریه پیاژه، تعدیل طرح های درونی برای تطابق با شناخت در حال تغییر واقعیت Assimilation، (3) در جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی، فرآیند سازگاری اجتماعی که برای حفظ هماهنگی درون گروهی، یا بین گروه های متناقص طرح ریزی شده است. در اینجا، اصطلاح تطابق در ارتباط با رفتار فردفرد اعضاء گروه، تمام گروه، حتی یک ملت بکار برده می شود.

مترادف و متضاد

منزل (اسم)
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, habitation, lodging, lodge, destination, hospice, inn, caravan-serai, halting place

تطابق (اسم)
accommodation, match, accordance, identity, likeness

جا (اسم)
house, accommodation, seat, site, stead, case, lodge, place, room, space, situation, receptacle, location, station, berth, socket, sitting, emplacement, houseroom, seating, vacancy, lieu, locality, quarterage

تطبیق (اسم)
accommodation, match, adjustment, adaptation, comparison, conformation, harmony, collation, identification

کمک (اسم)
support, accommodation, hand, adjoint, aid, service, help, assistance, helping, helper, assistant, succor, adjutant, subservience, avail, mate, relief, seconder, subserviency, furtherance, helpmeet, succorer

همسازی (اسم)
accommodation, harmony, compatibility, symmetry

وسایل راحتی (اسم)
accommodation

سازش با مقتضیات محیط (اسم)
accommodation

وام (اسم)
accommodation, loan, debt

مساعده (اسم)
accommodation, advance, imprest, advance money

adjustment for different situation, circumstances


Synonyms: adaptation, compliance, composition, compromise, conformity, fifty-fifty deal, fitting, modification, reconciliation, settlement


جملات نمونه

1. we tried to reach an accommodation with japan
سعی کردیم با ژاپن به توافق برسیم.

2. The building plans include much needed new office accommodation.
[ترجمه علی بیگلری ] برنامه های ساختمانی شامل ساختمانهای اداری جدید مورد نیاز زیادی است
[ترجمه ترگمان]برنامه های ساختمانی شامل ساختمان های اداری جدید بسیار مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]طرح های ساختمانی شامل مسکن اداری بسیار جدید مورد نیاز است

3. The government will provide temporary accommodation for up to three thousand people.
[ترجمه آیلین] دولت محل اقامت کوتاه مدت برای سه هزار نفر فراهم خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]دولت محل اقامت موقت برای سه هزار نفر را فراهم خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دولت محل اقامت موقت را تا سه هزار نفر فراهم می کند

4. First-class accommodation is available on all flights.
[ترجمه محمد رضا هوشمند] صندلی ( در هواپیمای ویژه ی فرست کلاس ) در همه ی پروازها موجود است.
[ترجمه ترگمان]اقامت در طبقه اول در تمام پروازها موجود است
[ترجمه گوگل]اقامت اول کلاس در تمام پروازهای موجود است

5. There are three categories of accommodation - standard, executive and deluxe.
[ترجمه ترگمان]سه گروه از استانداردها، استاندارد، اجرایی و لوکس وجود دارد
[ترجمه گوگل]سه طبقه مسکن - استاندارد، اجرایی و لوکس وجود دارد

6. The resort provides accommodation to suit every pocket.
[ترجمه ترگمان]این تفریحگاه خانه را برای هر جیبی تامین می کند
[ترجمه گوگل]استراحتگاه برای هر جیب مناسب است

7. The price includes accommodation and car rental.
[ترجمه ترگمان]این قیمت شامل محل اقامت و اجاره ماشین است
[ترجمه گوگل]قیمت شامل اجاره مسکن و ماشین

8. Are you looking for furnished accommodation?
[ترجمه ترگمان]دنبال یه اتاق مجهز هستید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به دنبال اقامت مجهز هستید؟

9. Hotel accommodation is included in the price of your holiday.
[ترجمه ترگمان]محل اقامت هتل در قیمت تعطیلات شما گنجانده شده است
[ترجمه گوگل]محل اقامت هتل در قیمت تعطیلات شما گنجانده شده است

10. The price for the holiday includes flights and accommodation.
[ترجمه ترگمان]قیمت این تعطیلات شامل پرواز و اقامت است
[ترجمه گوگل]قیمت تعطیلات شامل پرواز و اقامت است

11. He got lumberedwith the job of finding accommodation for the whole team.
[ترجمه ترگمان]او از شغل پیدا کردن محل اقامت برای کل تیم منصرف شد
[ترجمه گوگل]او با تلاش برای پیدا کردن محل اقامت برای کل تیم، از کار افتاد

12. The price includes accommodation and ferry crossing.
[ترجمه ترگمان]این قیمت شامل محل اقامت و عبور قایق است
[ترجمه گوگل]قیمت شامل مسکن و عبور از کشتی است

13. Accommodation is expensive in this city.
[ترجمه ترگمان]اقامت در این شهر گران قیمت است
[ترجمه گوگل]اقامت در این شهر گران است

14. Many old people choose to live in sheltered accommodation.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد مسن برای زندگی در محل اقامت خود انتخاب می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد سالخورده در مکانهای پنهانی زندگی می کنند

15. The residents were relocated to temporary accommodation while the work was being done.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این کار انجام شده، ساکنان به اسکان موقت نقل مکان کرده اند
[ترجمه گوگل]در حالی که این کار انجام شد، ساکنان به محل اقامت موقت منتقل شدند

We tried to reach an accommodation with Japan.

سعی کردیم با ژاپن به توافق برسیم.


This hotel has accommodations for five hundred guests.

این هتل ظرفیت پذیرایی پانصد نفر را دارد.


The accommodations on this train were very inadequate.

وسائل رفاهی این ترن اصلاً کافی نبود.


پیشنهاد کاربران

محل موقت برای اقامت

تطابق ( پزشکی )

a place to live, work, stay, etc. in

امکانات . تجهیزات

محیط زندگی ، خانه

a place to live for a short time

جایگاه

تجهیزات کمکی
به عنوان مثال سمعک برای ناشنوایان

مکانی برای زندگی یا زیستن

برونسازی

توافق

ساختمان کشتی یا محل اقامت پرسنل کشتی

سکونتگاه، منزلگاه، منزلگه، مسکن

اقامتگاه ، تسهیلات

محل اقامت

شرایط زندگی

[زمین شناسی] فضای رسوبگذاری

همراهی

A place to stay or live

مکان موقت جهت اقامت

1. محل اقامت
نکته ۱: در British : غیر قابل شمارش است
مثلا an accommodation غلط است.
نکته ۲: در American: همواره جمع به کار می رود.
مثلا food and accommodations
2. توافق، سازش
نکته: در این معنی singular است.
مثلا We tried to reach an accommodation.

اسکان

مکان زندگی

محل قرار گیری

مکان حدوث

accommodations include several hotels and small inns , guest hoses and self - catering units

وسایل ( راحتی )

They had let the office accommodation become rundown and shabby
اونا گذاشته بودن وسایل دفتر کهنه و از رده خارج بشه

تطابق
تطبیق

امکانات رفاهی

پیشنهاد میشود این کلمه پیچیده و مخلوط را با کلمات دیگر استفاده و ترجمه نمایید چرا که تطابق و همسان سازی نیز وجود دارد
نگاه کنید:
Accommodation via Production metal Fess normal
منابع• https://www.cmu.edu/cee/projects/PMbook• https://www.forbes.com/advisor/credit-cards/best/metal/• https://www.merriam-webster.com/dictionary/accommodation• https://www.vocabulary.com/dictionary/accommodation• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/accommodation

مکانی برای موندن مثل هتل


کلمات دیگر: