کلمه جو
صفحه اصلی

regulated


معنی : مرتب

انگلیسی به فارسی

تنظیم شده است، مرتب


مترادف و متضاد

مرتب (صفت)
straight, trim, classified, put in order, arranged, ordered, regular, neat, tidy, orderly, methodic, shipshape, regulated, well-groomed

جملات نمونه

1. the room's temperature can be regulated
حرارت اتاق را می توان تنظیم کرد.

پیشنهاد کاربران

تدوین شده

قانونی شده

قابل تنظیم شدن

تنظیم شدن

قانونی

تحت نظارت

آراسته

( صفت می باشد و به معنی ) کنترل شده
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
controlled by rules or laws

قانونمند، قاعده مند، نظام مند، بسامان، سامان یافته

کنترل شده

تنظیم شده

regulated secretion :ترشح تنظیم شده


کلمات دیگر: