کلمه جو
صفحه اصلی

nutty


معنی : دیوانه، پرفندق
معانی دیگر : (خودمانی) دیوانه ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیرعادی، کم خرد، کم عقل، نامعقول (nutsy هم می گویند)، پر از میوه های مغزدار، پر از آجیل، (آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، درشت هسته، پرپندوک، (گیاه) پندوک آور، دارای طعم میوه ی مغزدار، دارای طعم آجیل، پندوک مزه، پر گردو، معطر

انگلیسی به فارسی

هندی، دیوانه، پرفندق


(آجیل و غیره) پرمغز، هسته دار، درشت هسته، پرپندوک، (گیاه) پندوک آور، دارای طعم میوه‌ی مغزدار، دارای طعم آجیل، پندوک مزه، (عامیانه) دیوانه‌ی چیزی یا کسی، شیفته، خل، غیر عادی، کم خرد، کم عقل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: nuttier, nuttiest
مشتقات: nuttily (adv.), nuttiness (n.)
(1) تعریف: containing or bearing many nuts.

(2) تعریف: having a nutlike flavor.

(3) تعریف: (informal) crazy or wildly enthusiastic.
مترادف: buggy, crazy, screwy, wacky
مشابه: foolish, goofy, insane, loony, mad, silly, zany

• of nuts; nut flavoured; crazy (slang)
if you describe someone or something as nutty, you mean that they are very foolish; an informal use.
food that has a nutty taste has the taste of nuts.

مترادف و متضاد

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

پرفندق (صفت)
nutty

deranged


Synonyms: absurd, batty, bedlamite, buggy, cockamamie, cracked, crazy, daffy, daft, demented, eccentric, enthusiastic, foolish, gung ho, harebrained, insane, irrational, keen, kooky, loony, lunatic, mad, nuts, potty, ridiculous, touched, unusual, wacky, warm, zealous


Antonyms: sane


mentally deranged


Synonyms: absurd, batty, bedlamite, cracked, crazy, daffy, daft, demented, eccentric, enthusiastic, foolish, gung ho, harebrained, insane, irrational, keen, kooky, loony, lunatic, mad, out of one’s mind, ridiculous, touched, unusual, wacky, warm, zealous


Antonyms: balanced, calm, sane, well


جملات نمونه

a nutty cake

کیک آجیل‌دار


1. a nutty cake
کیک آجیل دار

2. another one of daryoosh's nutty ideas!
یکی دیگر از افکار احمقانه ی داریوش !

3. It's another of his nutty ideas.
[ترجمه ترگمان]این یکی دیگر از ایده های nutty است
[ترجمه گوگل]این یکی دیگر از ایده های خنده دار او است

4. Chick peas have a distinctive, delicious and nutty flavour.
[ترجمه ترگمان]تیکه تیکه تیکه های کوچیک، خوش مزه و flavour
[ترجمه گوگل]نخود جات طعم متمایز، خوشمزه و نادری دارد

5. He's as nutty as a fruitcake .
[ترجمه ترگمان] مثل یه کیک میوه - ه
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کیک میوه هندی است

6. He looked like a nutty professor.
[ترجمه لیانا] او شبیه یک پروفسور دیوانه بود
[ترجمه ترگمان]شبیه پروفسور nutty بود
[ترجمه گوگل]او مانند یک پروفسور نخبه بود

7. She's got some nutty idea about setting up a school for cats.
[ترجمه ترگمان]یه خورده فکر nutty داره که یه مدرسه برای گربه ها درست کنه
[ترجمه گوگل]او در مورد ایجاد یک مدرسه برای گربه ها یک ایده نادری دارد

8. White poppy seeds have a distinctive nutty flavour .
[ترجمه ترگمان]در این میان، دانه های سفید پوست طعم و مزه متمایزی دارند
[ترجمه گوگل]دانه های خشخاش سفید دارای عطر و طعم نخود متمایز است

9. You really are nutty as a fruitcake .
[ترجمه ترگمان] تو واقعا یه کیک میوه ای هستی
[ترجمه گوگل]شما واقعا کیک میوه ای هستین

10. Wild rice has a very nutty flavour.
[ترجمه ترگمان] برنج وحشی طعم خیلی خوبی داره
[ترجمه گوگل]برنج وحشی دارای طعم بسیار نادری است

11. This coffee has a rich nutty flavour.
[ترجمه ترگمان] این قهوه طعم nutty داره
[ترجمه گوگل]این قهوه دارای عطر و طعم نارنجی غنی است

12. They were this nutty two years ago, after taking their second proper walloping at the hands of the Dallas Jerrys.
[ترجمه ترگمان]این دو سال پیش، پس از دومین walloping مناسب خود را در دستان دالاس Jerrys، به دست آوردند
[ترجمه گوگل]آنها دو سال پیش این نگین داشتند، پس از دومنویسی مناسب به دست دالاس جریس

13. She's got some nutty friends.
[ترجمه ترگمان]چند تا از دوستای nutty داره
[ترجمه گوگل]او برخی از دوستان نادری است

14. We all got slightly nutty at times.
[ترجمه ترگمان] ما همیشه یکم خل و چل شده بودیم
[ترجمه گوگل]همه ما کمی گرسنه بودیم

another one of Daryoosh's nutty ideas!

یکی دیگر از افکار احمقانه‌ی داریوش!


پیشنهاد کاربران

بامزه

دیوانه یا شیفته چیزی/کسی بودن
Crazy

• Nutty ideas
• She wasn't nutty for beer

احمقانه - نامعقول


کلمات دیگر: