کلمه جو
صفحه اصلی

relational


معنی : شرح، وابستگی، ارتباط، کارها، رابطهای، وابسته به نسبت یا خویشی
معانی دیگر : وابسته به رابطه، پیوندی، خویشاوندی، خویشی، نسبت مند

انگلیسی به فارسی

( relation ) وابستگی، نسبت، ارتباط، شرح، خویشاوند،کارها، نقل قول، وابسته به نسبت یا خویشی


رابطه ای


رابطه ای، رابطهای، ارتباط، وابستگی، شرح، کارها، وابسته به نسبت یا خویشی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or expressing a relation or relations.

• pertaining to relations; constituting a relation; (grammar) of, relating to; pertaining to a method of organizing database information into tables which can be linked together in various ways (computers)

مترادف و متضاد

شرح (صفت)
relational

وابستگی (صفت)
relational

ارتباط (صفت)
relational

کارها (صفت)
relational

رابطه ای (صفت)
relational

وابسته به نسبت یا خویشی (صفت)
relative, relational

جملات نمونه

1. The Ingres relational database is no longer bundled, but is available as an option.
[ترجمه ترگمان]پایگاه داده رابطه ای انگر دیگر دسته بندی نشده است، بلکه به عنوان یک گزینه موجود است
[ترجمه گوگل]پایگاه اطلاعات ارتباطی Ingres دیگر همراه نیست، اما به عنوان یک گزینه در دسترس است

2. The relational algebra is a procedural language.
[ترجمه ترگمان]جبر رابطه ای یک زبان رویه ای است
[ترجمه گوگل]جبر رابطه ای یک زبان رویه ای است

3. Specific device drivers are required for each relational database.
[ترجمه ترگمان]برای هر پایگاه داده رابطه ای، رانندگان وسایل ویژه مورد نیاز هستند
[ترجمه گوگل]راننده های خاص دستگاه برای هر پایگاه داده ارتباطی مورد نیاز است

4. This is all standard for relational databases.
[ترجمه ترگمان]این همه برای پایگاه های داده رابطه ای استاندارد هستند
[ترجمه گوگل]این همه استاندارد برای پایگاه داده های رابطه ای است

5. Distributed Relational Database Architecture also makes information access, data modification and application development more manageable, the company claims.
[ترجمه ترگمان]این شرکت ادعا می کند که معماری پایگاه داده رابطه ای توزیع شده نیز دسترسی به اطلاعات، تغییر داده و توسعه کاربرد را بیشتر مدیریت می کند
[ترجمه گوگل]شرکت ادعا می کند که معماری پایگاه داده تفریحی توزیع شده نیز دسترسی به اطلاعات، تغییر داده ها و توسعه نرم افزار را کنترل می کند

6. The relational devices such as word order and function words are explicit ways of linking ideas.
[ترجمه ترگمان]ابزارهای رابطه ای از جمله ترتیب کلمه و کلمات تابع، روش های صریح و روشنی برای ارتباط ایده ها هستند
[ترجمه گوگل]دستگاه های ارتباطی مانند نظم کلمه و کلمات تابع روش های صریح پیوند دادن ایده ها هستند

7. The first implementation uses the Ingres relational database, but versions supporting other relational databases will be available in 199
[ترجمه ترگمان]اولین اجرا از پایگاه داده رابطه ای انگر استفاده می کند، اما نسخه های پشتیبان سایر پایگاه های داده رابطه ای در ۱۹۹ مورد موجود خواهند بود
[ترجمه گوگل]اولین اجرای از پایگاه اطلاعات ارتباطی Ingres استفاده می کند، اما نسخه هایی که از دیگر پایگاه های داده ی Relational پشتیبانی می کنند در سال 199 در دسترس خواهند بود

8. We now look at the relational algebra and the relational calculus in more detail.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر به جبر رابطه ای و جبر رابطه ای با جزییات بیشتر نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر به جبر ارتباطی و حساب های ارتباطی در جزئیات بیشتر نگاه کنید

9. These are normally limited to relational databases.
[ترجمه ترگمان]این ها معمولا محدود به پایگاه های داده رابطه ای هستند
[ترجمه گوگل]اینها به طور معمول به پایگاه داده های ارتباطی محدود می شود

10. A key difference to conventional relational databases lies in the sheer size of data objects which multimedia databases must handle.
[ترجمه ترگمان]یک تفاوت کلیدی در پایگاه داده های منطقی سنتی در اندازه مطلق اجسام داده ای قرار دارد که پایگاه های داده چند رسانه ای باید آن را اداره کنند
[ترجمه گوگل]یک تفاوت کلیدی در پایگاه داده های معمول ارتباطی، در اندازه های گسترده ای از اشیاء داده است که پایگاه های چند رسانه ای باید آنها را اداره کند

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. Genette's relational strategy leads him to construct purely abstract combinations without any real existence in literature.
[ترجمه ترگمان]استراتژی ارتباطی Genette او را به ساختن ترکیبات کاملا انتزاعی بدون وجود هیچ موجودیت واقعی در ادبیات سوق می دهد
[ترجمه گوگل]استراتژی ارتباط ژنت او را به ساخت ترکیبات صرفا انتزاعی بدون وجود واقعی در ادبیات میرساند

13. Distributed Relational Database Architecture also supports two-phase commit to ensure data integrity.
[ترجمه ترگمان]معماری پایگاه داده رابطه ای توزیع شده همچنین از متعهد شدن دو فازی برای تضمین تمامیت داده ها پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]معماری پایگاه داده تفریحی توزیع شده همچنین از دو مرحله ای برای تضمین یکپارچگی داده ها پشتیبانی می کند

14. A new geochemical relational database has been designed, based on entity relationship modelling and a full data analysis.
[ترجمه ترگمان]یک پایگاه داده رابطه ای جدید، براساس مدل سازی رابطه نهاد و تحلیل داده های کامل طراحی شده است
[ترجمه گوگل]پایگاه داده رابطه ای جدید ژئوشیمیایی طراحی شده است، بر اساس مدل سازی ارتباطات و تجزیه و تحلیل داده های کامل

15. The data is stored in a relational database.
[ترجمه ترگمان]داده ها در یک پایگاه داده رابطه ای ذخیره می شوند
[ترجمه گوگل]داده ها در پایگاه داده ی Relational ذخیره می شوند

پیشنهاد کاربران

رابطه ای ( اعتماد، تعهد و مشارکت دو جانبه )

نسبی - رابطه ای


کلمات دیگر: