1. We were forced urgently to redeploy our forces.
[ترجمه ترگمان]ما اجبارا مجبور شدیم نیروهای خود را مستقر سازیم
[ترجمه گوگل]ما فورا مجبور شدیم نیروهای خود را بازنشسته کنیم
2. There are plans to redeploy 200 employees in the next six months.
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای انتقال ۲۰۰ کارمند در شش ماه آینده وجود دارد
[ترجمه گوگل]در شش ماه آینده، 200 کارمند مجدد در نظر گرفته شده است
3. It would give us an opportunity to redeploy our resources.
[ترجمه ترگمان]این کار به ما فرصتی می دهد تا منابع خود را مستقر سازیم
[ترجمه گوگل]این فرصتی برای بازگرداندن منابع ما به ما می دهد
4. We will redeploy police resources in order to increase police presence in local communities and establish local neighbourhood offices.
[ترجمه ترگمان]ما منابع پلیس را به منظور افزایش حضور پلیس در جوامع محلی و ایجاد ادارات محلی محلی، مستقر خواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما منابع پولیس را به منظور افزایش حضور پلیس در جوامع محلی و ایجاد دفاتر محله محلی مستقر خواهیم کرد
5. We closed the design department and redeploy the workforce in the publicity and sale department.
[ترجمه ترگمان]ما بخش طراحی را بستیم و نیروی کار را در بخش تبلیغات و فروش مستقر کردیم
[ترجمه گوگل]ما بخش طراحی را بسته و مجدد نیروی کار را در بخش تبلیغات و فروش مجدد قرار دادیم
6. Redeploy a new instance of the list and rename'% 1'to'% 2 '.
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک نمونه جدید از این فهرست و تغییر نام % ۱ به % ۲
[ترجمه گوگل]دوباره نمونه جدیدی از لیست را تغییر دهید و نام '٪ 1' را به '٪ 2' تغییر دهید
7. Credit system promotes to redeploy capital and enhance averaged rate of profit .
[ترجمه ترگمان]سیستم اعتباری افزایش سرمایه را افزایش داده و نرخ میانگین سود را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]سیستم اعتباری ترویج می کند تا سرمایه را دوباره بسط دهد و نرخ بهره متوسط را افزایش دهد
8. Gu Ge redeploy its sale is politic, not fathomless also.
[ترجمه ترگمان]Gu، که فروش آن را redeploy، politic است، نه بیکران
[ترجمه گوگل]Gu Ge بازنشانی فروش خود را سیاست، و همچنین بی فایده است
9. Now you can redeploy your branded gateway and try this changes.
[ترجمه ترگمان]حالا می توانید دروازه branded را انتقال دهید و این تغییرات را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]اکنون می توانید دروازه مارجین های خود را بازنشانی کنید و این تغییرات را امتحان کنید
10. The U. S. must redeploy their troops in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]U اس باید سربازان خود را در خاور میانه مستقر سازند
[ترجمه گوگل]U S باید سربازان خود را در خاورمیانه بازنشسته کند
11. He gives fresh orders to his nearest cut-off group to redeploy rapidly.
[ترجمه ترگمان]به او دستور می دهد که به سرعت از نزدیک ترین گروه جدا شود و به سرعت حرکت کند
[ترجمه گوگل]او دستورالعمل جدیدی را برای نزدیکترین گروه بریده خود به سرعت به سرقت می برد
12. We can even take charge of your entire logistics function, so you can redeploy assets, gain flexibility, reduce risk.
[ترجمه ترگمان]ما حتی می توانیم کل بخش تدارکات تان را به عهده بگیریم، پس شما می توانید دارایی ها را انتقال دهید، انعطاف پذیری کسب کنید، ریسک را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]ما حتی می توانیم کل تابعیت لجستیک خود را به عهده بگیریم، بنابراین می توانید دارایی ها را بازنشانی کنید، انعطاف پذیری کنید، خطر را کاهش دهید
13. If particular LEAs see fit to alter their priorities and redeploy funds from one area to another, that is their decision.
[ترجمه ترگمان]اگر leas به طور خاص مناسب تغییر اولویت ها و انتقال سرمایه از یک حوزه به حوزه ای دیگر هستند، این تصمیم آن ها است
[ترجمه گوگل]اگر LEA های خاصی برای تغییر اولویت های خود و بازنشستگی صندوق ها از یک منطقه به دیگری مناسب باشند، این تصمیم آنهاست