کلمه جو
صفحه اصلی

peltry


معنی : پوست، پشم کنی از پوست خام
معانی دیگر : پوست خام، پوستین، پوست خام فروشی

انگلیسی به فارسی

پوست خام فروشی، پشم کنی از پوست خام، پوست


تکه تکه کردن، پوست، پشم کنی از پوست خام


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: peltries
• : تعریف: pelts or undressed furs collectively.

مترادف و متضاد

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

پشم کنی از پوست خام (اسم)
peltry


کلمات دیگر: